موضوع: "اشعار مذهبی"

یا صاحب الزمان (عج)

یا صاحب الزمان (عج )

دعا میکنم باز بــــــاران بیاید

بر آوار من حس طوفان بیاید

دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد

کسی سمت دل های لرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید

نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر

به چشـمان خاموش کنعان بیاید

غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد

به خون خواهی نسل انسان بیاید

پر از بغض چاه از یتیمان بگوید

به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید

                                                                         و بر خالی سفره های دوباره

به نــام بلنــدای او نان بیاید

جنون میوزد بر من ای کاش باران

به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید

کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد

غریب از غروب خراسان بیاید ….

کسی می آید...

از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي

یا غریب الغرباء

کم کم مسافران سحر را خبر کنید

با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید

خودرا میان صحن رضا دربه در کنید

شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید

داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم

آماده زیارت مخصوصه میشویم

باید تمام همت خورا به کار بست

حالا که بار عام شده کوله بار بست

یا جبر عشق در بروی اختیار بست

دل را به حلقه های ضریح نگار بست

در طوس برگزار شده اعتکاف ما

صد حج واجب است ثواب طواف ما

شکرخدا که از فقراییم تا ابد

از حاجیان کوی رضاییم تا ابد

پیش رضا کنار خداییم تاابد

ماراهیان کرببلاییم تا ابد

در صحن کهنه بود که تایید ما رسید

آقا نگاه کردو روادید ما رسید

ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن

دل را بیا به جاده مشهد روانه کن

یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن

پیش کریم نوکری عاشقانه کن

آنجا برات کرببلا زود میرسد

هی خون دل نخور بخدا زود میرسد

آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست

مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست

هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست

آزرده از مزاحمت نانجیب هاست

یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا

عالم فدای شیرزن دشت کربلا

شهادت امام رضا (ع) برتمام مسلمانان جهان تسلیت باد...

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز

جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب

تو آفتاب رأفتی و کوچه کوچه شهر

در سایه سار بال و پرت أیها الغریب

با این همه، غریبِ غریبان عالمی

داغی نشسته بر جگرت أیها الغریب

از کوچه های غربت شهر آمدی ولی

داری عبا به روی سرت أیها الغریب

آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی

زود است حرف از سفرت أیها الغریب

شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز

بارانی است چشم ترت أیها الغریب

یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب

با اشک های شعله ورت أیها الغریب

هر گوشه‌ای ز حجره که رو می ‌کنی دگر

کرب و بلاست در نظرت أیها الغریب

در قتلگاه، لحظه ی آخر چه می کشید

جدِّ ز تو غریب‌ترت أیها الغریب

چشمان اهل خیمه دگر سوی نیزه هاست

ظهر قیامت است و سری روی نیزه هاست

 

جانم فدای رهبر

 

هــرگــز بـــه غیــر جــانــان

مــا جــان نمی فـــروشیــم . . .

جــان می دهیــم امـّـا

جــانــان نمی فـــروشیــم . . .

دشــمـن اگربــبـخشـد

کـــاخ سفیــد خـــود را

یـک تــار مــوی “رهــبــر”

بــر آن نمی فـــروشیــم . . .

1 3