موضوع: "سیاسی"
تهاجم فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری
شنبه 95/09/06
- در مقابل تهاجم، عناصر مؤمن خودى مىتوانند بایستند. عناصر مؤمن خودى را، هرجا که هستند، گرامى بدارید. حرف من این است. به عناصر خودى تکیه کنید. منظور من این نیست که اگر کسى، جوان انقلابى نیست، دستش را بگیرید بگذاریدش بیرون؛ نه. چه کسى چنین چیزى را مىگوید؟ اصلاً منطق اسلام که این نیست؛ منطق انقلاب که این نیست. میدان بدهید. به همه میدان بدهید. هرکس که مىخواهد براى این ملت کار کند، کار کند. من مىگویم اجازهى منزوى شدن عناصر خودى را ندهید.
- این ملت، براى اینکه حیثیتش و کیان حقیقى و انسانى و اسلامى و انقلابى و فرهنگ ملىاش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگى در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد. این کار را خودیها مىتوانند بکنند. من حرفم فقط همین است.
- من مىگویم: اگر مىخواهید هنر این کشور رشد و اعتلا پیدا کند، به هنرمند جوان مؤمن تکیه کنید. او مىتواند از اسلام و از انقلاب و از این کشور دفاع کند.
- و الا آن کارگردان یا تهیه کنندهاى که وقتى فیلم را مىسازد، از پیش فکر مىکند که «این نکته را در این فیلم خواهم گنجاند، تا یکى از پایههاى اعتقادى این نظام را هدف قرار دهم» که از اسلام و انقلاب دفاع نمىکند! بازبان خاص فیلم و با همان شکلى که در فیلم امکان دارد، کار خودش را انجام مىدهد. یعنى اکتفا نمىکند به اینکه به انقلاب کمک نکند. فیلم مىسازد براى اینکه به انقلاب حمله کند! از اول که این فیلم را مىسازد، یا این داستان را مىنویسد، هدفش این است که کارایى نظام اسلامى را زیر سؤال ببرد و بگوید: «این نظام اسلامى، کارایى ندارد.» از اولى که این مقاله را مىنویسد یا این اثر هنرى را تولید مىکند، هدفش این است که نشان دهد این دولت کارایى ندارد؛ توان اداره ندارد. این، درحال خدمت به مصالح این کشور است یا درحال خیانت؟ به این مىشود تکیه کرد؟! معلوم است که نمىشود تکیه کرد!
- ما البته تصمیم نگرفتهایم کسانى را که خیال کردهایم خدمت نمىکنند یا خیانت مىکنند، یکى یکى به قانون معرفى کنیم؛ نه. هنوز خیلى کارها در این کشور در زمینهى فرهنگى وجود دارد که باید انجام گیرد. منظورم این است که در محیطهاى فرهنگى، به نیروهاى مؤمن تکیه شود. اینها سدى در مقابل تهاجم فرهنگى هستند.
حضور سردار رجبی در تجمع بسیجیان شهرستان کامیاران
جمعه 95/09/05
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس، فرمانده سپاه بیت المقدس کردستان ظهر امروز در اجتماع بزرگ بسیجیان مدافع حرم کامیاران با تبریک سالروز تشکیل بسیج مردمی توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی، از حضور باشکوه بسیجیان شهرستان در این اجتماع بزرگ تقدیر کرد.
سردار محمد حسین رجبی در ابتدای سخنان خود دربیان چالش فلسفی تشکیل بسیج عنوان داشت: حتما تاکنون در این اندیشه بوده ایدکه کارکرد، اقدامات، عملیات و…، بسیج چه محسناتی برای کشوردارد؛ اگر مقداری توجه داشته باشیم می بینیم که بسیج بیشتر از گذشته توانمند شده و در راه اقتدار ایران اسلامی در همه زمینه ها تلاش می کند.
وی با یادآوری اندیشه حضرت امام(ره) درباره تشکیل نهادهای مردمی و ساختار نظام اسلامی عنوان داشت: درگذشته شاید آنقدر به فلسفه وجودی تشکیل بسیج نیندیشیده بودیم، اما اکنون باید بر روح پرفتوح حضرت امام(ره) درود بفرستیم که با دوراندیشی و ذهن فراخ چنین تصمیم بزرگی را گرفتند و قبل از به پیروزی رسیدن نهضت انقلاب اسلامی تمام ساختار نظام مند یک حکومت اسلامی را در ذهن ترسیم کرده بودند.
فرمانده سپاه بیت المقدس کردستان اضافه کرد: آن زمانی که امام حرکت و نهضت اسلامی و انقلابی را شروع کردند، کمترکسی باور داشت ایشان پیروز میدان باشند و میگ فتند مگر می شود بر رژیمی که مورد حمایت آمریکاست پیروز شود.ولی همه شاهد بودیم که امام با عزم راسخ، توکل به خدا و با همراهی الهام و منش الهی بر رژیم طاغوت و استکبار حامی آن پیروز شد و این نشان داد که نه تنها اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی، بلکه عمل وی نیز الهی بود.
سردار رجبی با تامل در ایثارگری های بسیجیان در دوران دفاع مقدس ابراز داشت: صحبت ما در اینجا درباره تشکیل بسیج است که درهمان آوان انقلاب اسلامی، استکبار جهانی جنگی را بر ایران تحمیل کردند؛ اصلا تابه حال فکرکردین منظورصدام از جنگ افروزی چه بود؛ به واقع صدام ماموریت داشت از جانب استکبار به ایران و انقلاب نونهال آن حمله کند؛ تنها کار ملت ایران درهم شکستن نظام شاهنشاهی بود و این برای استکبار گران آمد،چون که توازن قدرت پیش بینی شده توسط سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی آنها به هم می خورد و صدام که زمینه ماجراجویی داشت با امکانات اطلاعات آنان به ایران حمله کرد وهشت سال جنگ تحمیل شد.
فرمانده سپاه بیت المقدس کردستان در ادامه به اوضاع امروز منطقه خاورمیانه اشاره نمود و ابراز داشت: امروز فضای منطقه نسبت به گذشته گسترده تر، وسیعتر و فراگیرتر شده است، اما کسی جرات ندارد به ماحمله کند؛ با وجود جریان های طالبانی، تکفیری، داعش و …، که همه از یک ایل وتبار ودست پرورده استکبارهستند و با وجود انواع هجمه های سنگین دشمن ایران اسلامی مقتدرانه ایستاده است و با اقتدار تمام جریان های منطقه را رصد می کند.
وی با بیان سخنان مقام معظم رهبری درباره اقتدار نظام اسلامی، تشریح کرد: فرمانده کل قوا در سخنانی می فرماید که آمریکا و استکبار هیچ غلطی نمی توانند بکنند؛ این سخن از اقتدار نظام است و نشان می دهد که نه تنها هیچ خلاء قدرتی در ایران وجود ندارد، بلکه علاوه بر قدرت بازدارندگی دارای اقتدار تدافعی ویران کننده در برابر هر تهاجمی است.
سردار رجبی اضافه کرد: غرب وقتی میبینند که موشک های ایرانی چه اندازه دقیق و مخرب هستند، درجای خود می نشینند و دیگر دم از حمله و تهاجم نمی زنند؛ ولی در عوض با انواع دسیسه و خباثت مردمان مسلمان در افغانستان، یمن، عراق، سوریه و.. را از بین می برند، آنان چه گناهی کرده اند جز انکه به دین مبین اسلام معتقدند؛ اما استکبار می داند مردم و ملت بزرگ ایران آماده است، پس جرات تهاجم ندارد. دراینجا باید درود فرستاد بر روح ملکوتی حضرت امام(ع) که با تشکیل بسیج کشور را بیمه کرد.
فرمانده سپاه بیت المقدس کردستان در پایان سخنان خود حرکت و توانایی بسیج را صرفا نظامی و تدافعی ندانست و عنوان نمود: بسیج امروز در همه عرصه ها حضور دارد و در هرجا که خلایی باشد و یا نیازی به اقتدار بیشتر حس شود بسیج آماده و مهیا است؛ امروز بسیج در عرصه اقتصادی، بهداشتی، درمانی، اجتماعی و ازهمه مهمتر فرهنگی حاضر است و برای توانمندی نظام الهی و مردمی ایران جانفشانی و ایثار می کند.
زندگینامه شیخ فضل الله نوری(ره)
جمعه 95/09/05
شیخ فضل الله در سال 1259 هـ.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تكمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 هـ.ق با مهاجرت به سامرا در زمره ی شاگردان درجه ی اول میرزای شیرازی، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلستان در آمد و از محضر وی استفاده های فراوان برد. سرانجام نیز در سال 1300 هـ.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران
رهبری و پیشتازی شیخ در نهضت مشروطه زبانزد خاص و عام است چنان كه دشمنان قسم خورده ی وی نیز به آن اذعان می كنند.
در اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فكر و هم قدم بود و با این كه با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شركت كرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، كوچك ترین مخالفتی از او مشاهده نشد و عین الدوله از حركت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد. حركت حاج شیخ فضل الله خیلی امر آقایان را قوت داد چه، مراتب علمیه ی او از دیگران بهتر و سلوكش نسبت به طلاب و اهل علم از دیگران خوش تر بود. و پس از پیشرفت مشروطه و باز شدن مجلس، دیگران هر یكی بهره ای جسته به كنار رفتند ولی دو سید و حاج شیخ فضل الله همچنان بازماندند و چون مشروطه را پدید آورده ی خود می شماردند، از نگهبانی باز نمی ایستادند. ولی حاج شیخ فضل الله رواج شریعت را می طلبید .
این حقیقتی است كه با آغاز مخالفت شیخ شهید با مشروطه خواهان بسیاری از عالمان اسلامی نیز كه تا دیروز در راه استواری مشروطه با همه ی نیرو و توان مبارزه می كردند راه خود را از عناصری كه خود را آزادی خواه و مشروطه خواه می خواندند جدا كردند و به مخالفت با آنان برخاستند تا آنجا كه بنا بر نوشته ی كسروی از عالمان اسلامی هیچ كس نماند در میان مشروطه خواهان، مگر آنان كه به یكباره از پیشه ی ملائی و درآمد و شكوه آن چشم پوشیدند .
بررسی اعمال و گفتار شیخ شهید
در بررسی میان گفتارها و نوشتارهای شهید در می یابیم كه:
1- شیخ فضل الله از نخستین كسانی بود كه علیه استبداد قیام، و همراه دیگر رهبران مشروطه به قم مهاجرت كرد و تا حصول نتیجه از اقدام خود صرف نظر نكرد.
2- شهید، خود، از آرزومندان حكومت عدل بود چنانچه در پیامش آمده است:
خدا گواه است كسی ضدیّت با عدل ندارد و چه شده است كسی كه اول، مقدّم در این امور بوده است، اقدام بر ضدیّت یا تخریب این اساس مقدس مَعْدِلَتْ را قصد كند كه نه عقلاً و نه شرعاً جایز، بلكه حرام است. مقصود تطبیق این مجلس است با قانون محمدی (ص)
3- آغاز مبارزه ی شیخ با عناصر مشروطه خواه به هنگام تصویب متمم قانون اساسی بروز كرد.
4- آنچه روشنفكران، از جامعه ی آن روز می خواستند ریشه كن كردن ظلم و برقراری حكومت مردمی نبود. بلكه می خواستند ریشه ی اسلام را از بیخ و بن بركنند و حكومت لائیك را در جامعه برقرار سازند. آنان در جهت هدفی كه داشتند شیخ فضل الله را به دار كشیدند، باند سید حسن تقی زاده ی روشنفكر اقدام به ترور بهبهانی كرد و از سید محمد طباطبائی خواستند تا در سیاست دخالت نكند وگرنه به سرنوشت بهبهانی دچار خواهد شد. این همه نشانه ی انحراف نهضت مشروطه از مسیر اصلی و با وجود مجلس، حاكمیت بی قانونی در كشور بود.
5- انگیزه ی شیخ از بست نشینی، مبارزه با اسلام زدایی و غربزدگی بود و بر آن بود تا از حكومت دیكتاتوری تحت
از هجرت به قم تا فتح تهران
شیخ فضل الله كه در هجرت علما به قم نقش مؤثر و سازنده ای داشت، تا تسلیم شدن شاه و دولت دست از تحصن برنداشت و تا هنگامی كه فرمان مشروطه صادر شد، خیلی محكم و جدی در راه اعتلای مشروطه گام برداشت. زمانی كه مشاهده كرده در مجلس انحراف وجود دارد و نقشه ی طرد اسلام و جایگزینی غرب را در سر دارند به مخالفت برخاست.
شیخ برای این كه صدای خود را به مردم برساند در سوم تیرماه 1286 به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. در این هجرت حدود 500 نفر او را همراهی كردند، او مشروطه ی مشروعه را در اینجا مطرح نمود.
شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد. او در نهم دی ماه 1287 توسط شخصی به نام كریم دواتگر كه از سوی دشمنان شیخ، اجیر شده بود، مورد سوء قصد قرار گرفت ولیكن ضارب موفق نشد كه شیخ را از بین ببرد. و شیخ پس از مدتی ضارب خود را مورد عطوفت اسلامی قرار داد و بخشید.
پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و سرنگونی حكومت استبداد محمدعلی شاه، به دلیل انحرافات زیادی كه در میان آنان وجود داشت و دست های خارجی كه آنها را هدایت می كرد، منزل شیخ فضل الله نوری را كه از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام كنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود محاصره كردند.
تاریخ نویسان، مواردی را كه در خانه شیخ گذشت چنین نوشته اند:
نحوه ی شهادت شیخ فضل الله نوری
جالب این جاست كه وقتی محاكمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان كرد و گفت: “افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد"(6) و حدود یك ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب 1327 قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی كنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود:
“خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم” خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود.
خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس لامذهبین هستند كه مردم را فریب داده اند” این اساس مخالف اسلام است. محاكمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(ص)” آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود:
“از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت.”
در آستانه ی اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود: “دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد”
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیك شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و شادی می كردند. و چه بی احترامی هایی كه به جنازه ی شیخ نكردند.
انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم
خانواده ی وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندندو می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت، جنازه ی مطهر شیخ را بدون آن كه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند.
عاش سعیداً و مات سعیداً.
استعمار انگلیس، از شهادت شیخ بهره های فراوان برد. در واقع به تمامی مقاصد خود بدون هیچ مخالفت اساسی جامه ی عمل پوشاند كه همان دوران طولانی سیطره ی جباران بر این مرز و بوم بود كه با انقلاب اسلامی این رشته، گسیخته شد. استعمار با حذف كلمه اسلامی از مجلس و مشروعه از مشروطه كه از شعارهای شهید شیخ فضل الله نوری بود، كم كم قید دین و اسلام را از قوانین مدونه زدود و روح ملی گرایی را به جای اسلام خواهی و دینداری نشاند و به هدف خود رسید.
پس از شهادت شیخ
با شهادت شیخ فضل الله مراجع نجف به این قطعیت رسیدند كه مشروطه از مسیر خود منحرف شده است، از آن تبرّی جستند. تا آن جا كه بزرگ ترین مرجع تقلید عصر، آیت الله آخوند خراسانی، تصمیم گرفت شخصاً به تهران بیاید و از نزدیك مشروطه خواهان را ببیند تا در صورت علم به این كه بیگانه پرست ها نهضت مشروطه را قبضه كرده اند، طی فتوایی آن را به كلی تحریم كند، اما قبل از حركت، در دهم ذی حجه 1329 یعنی 16 ماه پس از دار زدن شیخ فضل الله، شبانه او را در همان نجف اشرف به طرز مرموزی مسموم كردند.
پس از مدتی در 24 تیر 1289 شمسی قریب یك سال پس از شهادت شیخ، یكی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان مجاهدینی كه شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی كه در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند و سید محمد طباطبایی را نیز تهدید به مرگ كرده و از گردونه خارج ساختند.
از شیخ شهید دو اثر گرانبها از مجموعه آثارش به یادگار مانده است:
1- الصحف المهدویه.
2- تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل.
تهاجم فرهنگی از دیدگاه رهبر
جمعه 95/09/05
هدف این تهاجم با چنین ابعادى، اسلام و انقلاب و ما هستیم. البته، شکى نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و
امکانات و پشتیبانیهاى سیاسى دولت را مىخواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتیبانى بکند که چه بشود؟ طبیعى است که
فکرى پخش بشود. آن فکر کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟ اینها انتظاراتى است که از حوزه
مىرود.
- یک وقت فرهنگى، تمدنى، عقیدهاى و یا مکتبى بر بشر عرضه مىشود که ممکن است جهات خیلى خوبى هم در آن
باشد. مثلا مجموعهى تفکرات مکتب عرضه شده، موجب گردد که نیروهاى درونى افراد بشر به کار بیافتد؛ استعدادهایشان
شکوفا شود؛ کار کنند، ابتکار کنند، سازندگى کنند، تولید ثروت کنند و دنیا را نوسازى کنند. این خصوصیات هم ممکن است
در مکتب عرضه شده باشد. اما همین مکتب، عیبى هم در درون خود داشته باشد، که موجب شود همین مردمى که این
بهرهها را از قبل این مکتب مىبرند، زیانهاى سختى تحمل کنند که گاهى آن زیانها، از این منافع هم بیشتر مىگردد.
مثال واضحش، تفکر غرب و فرهنگ سرمایهدارى و آزادى فردى و لیبرالى رایج در غرب است.
- بنده مکرر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربى حرف مىزنم. معناى صحبتهاى بنده، صرفاً این نیست که فرهنگ غرب از
باى بسمالله تا تاى تمت، همهاش خراب و خرابى و بدى است. اگر این گونه بود، شهروندان ممالک غربى، از اول آن را
نمىپذیرفتند و اصلاً تحمل نمىکردند. بنابراین، فرهنگ مذکور، نقاط مثبتى دارد که آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت و
جوامع را به خود جذب کرد.
نماز جمعه
پنجشنبه 95/09/04
نمازجمعه ، از شیوه های زیبا و دلپذیر عبادت به شمار می رود که از سوی دین مبین اسلام به منظور تحقق آرمان های اجتماعی، تشریع گردیده است. نمازجمعه علاوه بر اهداف عبادی و تربیتی، رویکردی به حکمتها و مصلحتهای اجتماعی هم چون وحدت و همدلی، تعاون و برادری، عدالت و انصاف، و صلح و همزیستی دارد.
نمازگزاران هر شهر و دیار، در زمان و مکان معیّن به هم می پیوندند، و با حضور قلب و رعایت طهارت و نظافت، وبلکه با ظاهری آراسته و عطرآگین، صف های خود را استوار می سازند و به سخنان امام جمعه گوش فرا می دهند. سخنانی که همگان را به تقوا و رستگاری فرا می خواند، آحاد جامعه را از شرایط و وضعیت یکدیگر آگاه می سازد، ونیرو و توان آنان را جهت رفع مسائل و مشکلات جامعة اسلامی بسیج می کند. حضرت امام خمینی قدس سره درباره نمازجمعه در کتاب تحریر الوسیله چنین می فرماید: سزاوار آن است که امام جمعه در خطبه اش مسائل مربوط به مصالح دینی و دنیایی مسلمانان، حوادث خوب و بد و شرایط مساعد و نامساعد جامعة مسلمان، مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در استقلال و کیان مسلمانان مؤثر است، و هر آن چه که مسلمانان در معاد و معاش به آن نیازمندند، تذکر دهد. هم چنین شایسته است که امام جمعه، چگونگی رفتار و کردار با کشورها و جامعه های غیرمسلمان را با نمازگزاران در میان گذارد و آنان را از توطئه ها و دخالت های برخی کشورهای بیگانه در امور سیاسی و اقتصادی مسلمانان آگاه سازد. خلاصه آن که نمازجمعه و خطبه های آن از گردهماییهای بس عظیم مسلمانان هم چون حج و اعیاد فطر و قربان است که از شرایع بسیار مهم اسلام به شمار می رود.
نظر به اهمیت خطبه های نمازجمعه و مضمون و محتوای آنها، در احکام نمازجمعه آمده است که گوش کردن مردم به خطبه ها، موافق احتیاط و بلکه واجب است. هم چنین اقتضای احتیاط، سکوت و صحبت نکردن در حین ایراد خطبه هاست. هم چنان که توصیه شده است شنوندگان در حال ایراد خطبه ها، روبروی امام بنشینند و روی خود را بیش از آن چه که در نماز جایز است، این سو و آن سو نگردانند.
به منظور بیان اهمیت و جایگاه جمعه و نمازجمعه از دیدگاه اسلام به گلچینی از احادیث و روایات ائمة معصومین علیهم السلام اشاره می رود.
ارجمندی روز جمعه
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) می فرماید:
جمعه را حق و حرمتی است، مبادا که آن را ضایع گردانی. یا در چیزی از عبادت خدا و تقرب به او با کار نیک و ترک گناه فرو گذار کنی. چرا که خداوند در این روز نیکی ها را چند برابر سازد، بدیها را بزداید، و مرتبه ها را بیافزاید.
همچنین حضرت امام رضا(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) می فرماید:
جمعه سرور روزها است. خداوند در این روز نیکی ها را چند برابر سازد، بدیها را بزداید، مرتبه ها را بیافزاید، خواسته ها را پاسخ گوید، غم و غصه ها را برطرف کند، و حاجت های بزرگ را برآورده سازد. جمعه روز فزونی، و روز رهایی و گسستن از آتش است.