مسئولین محترم!شهدا اینگونه بودند..

با آقا مهدی باکری سوار بر ماشین داشتیم می رفتیم جایی

هوا به شدت گرم بود ، اما جرأت نمی کردم کولر روشن کنم

بالاخره طاقت گرما رو نیاوردم و کولر ماشین رو روشن کردم

یهو آقا مهدی نگام کرد و گفت: الله بنده سی ” بنده ی خدا “

می دونی کولر رو که روشن می کنی ، مصرف بنزین بیت المال بالا میره؟

خاموش کن! قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟

مگه بچه ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن می کنی؟!!!

خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی باکری

منبع: کتاب لاله های بی نشان

جواب نامه ای که بدون مرکب نوشته شده بود...

محمد بن عباس مي‏گويد: ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات امام حسن عسکري عليه ‏السلام صحبت مي‏ کرديم، يکي از ناصبي‏ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: «من بدون مرکب، نوشته ‏اي را براي آن حضرت مي‏نويسم، اگر او پاسخ سؤالهاي مرا داد، حقانيت او را مي‏ پذيرم.»

پس وي سؤالهاي خود را در نامه‏اي نوشت، ما نيز مسئله ‏هاي خود را در نامه ‏اي نوشتيم و به سوي آن حضرت فرستاديم. امام حسن عسکري عليه ‏السلام پاسخ مسائل همه ‏ي ما را در جواب نامه‏ اش داد و در نامه‏ ي مربوط به ناصبي، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود.

وقتي که آن مرد ناصبي، جواب نامه‏اش را ديد، متعجب و حيرت‏زده گرديد به طوري که از هوش رفت.

پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکري عليه ‏السلام را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد. [1] .
(1)مناقب آل بی طالب.

منبع: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسگری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،صص503-504.

امـام حسن عسگری علیه السلام:

قبيح ترين و زشت ترين حالت و خصلت براى مؤمن آن حالتى است كه داراى آرزوئى باشد كه سبب ذلّت و خوارى او گردد

تحف العقول : ص 498 س 22، بحارالا نوار: ج 75، ص 374، ح35

 

مژده یزدگرد به ظهور منجی

ابن عيّاش در كتاب «مقتضب الاثر»از «نوشجان بن بود مردان» نقل كرده كه

چون ايرانيان در جنگ «قادسيه» شكست خوردند، و يزدگرد از كشته شدن «رستم فرّخ‏زاد» سردار لشكرش و عدالت عرب مطلع گشت و دانست كه پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد با مسلمين كشته شده ‏اند.

در حالى كه با كسانش عزم فرار داشت در ايوان كاخ خود ايستاد و گفت:

هان اى ايوان! درود من بر تو باد! آگاه باش! هم اكنون از تو روى بر ميتابم تا وقتى كه من يا مردى از فرزندان من كه هنوز زمان وى نزديك نشده و موقع آمدن او فرا نرسيده است، برگرديم.

سليمان ديلمى ميگويد: خدمت امام جعفر صادق عليه السّلام رسيدم و عرض كردم:قربانت گردم مقصود يزدگرد از «يا مردى از فرزندان من» چيست؟

حضرت‏ فرمود:

او مهدى صاحب الزمان است كه بفرمان خدا قيام خواهد كرد. و او ششمين فرزند من و اولاد دخترى يزدگرد است. او از فرزندان يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر وى ميباشد. « ميدانيم كه شاه زنان دختر يزدگرد معروف به« شهربانو» مادر امام زين العابدين( ع) است».

منبع:  مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، محمد باقر مجلسی، علی دوانی ،تهران: 1378 ،صص397-398

حضرت مهدی سلام الله علیه :

فإنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنبائِکُم وَ لا یَغرُبُ عَنَا شَیءُ مِن أخبارکُم

علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست

تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) مقدمه ج1 ، ص 38 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج53 ، ص175

شهیدی که حضرت زهرا به عروسی اش آمد..

آقا مصطفی وقتی می خواست برا عروسی اش کارتِ دعوت بنویسه، برا اهل بیت (ع) هم کارت فرستاد. یه کارتِ دعوت نوشت برا امام رضا(ع) ، مشهد. یه کارت برای امام زمان(ع)، مسجد جمکران. یه کارت هم به نیتِ دعوت کردنِ حضرت زهرا(س) نوشت و انداخت توی ضریحِ حضرت معصومه…
قبل از عروسی حضرت زهرا(س) اومدند به خواب مصطفی و بهش فرمودند: « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی. »

خاطره ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی پور
منبع: یادگاران ۸ (کتاب شهید ردانی پور) ، صفحه ۸۴
.

 

شیطان حضرت موسی را موعظه کرد..

ﺭﻭﺯﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﻛﻠﺎﻫﻰ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻛﻠﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺑﭙﺎﺱ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﻘﺎﻭﻡ ﻭ ﺗﻘﺮﺏ ﺗﻮ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺍ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﻨﻢ، ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺘﻰ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﻴﺮﺑﺎﻳﻢ، ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻛﺪﺍﻡ ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻴﺮﻩ ﻣﻴﺸﻮﻯ؟ ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎﺭﺩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﺪ.
ﻳﺎ ﻣﻮﺳﻰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﻴﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ:
ﺑﺎ ﺯﻥ ﺍﺟﻨﺒﻰ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻜﻦ ﭼﻮﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﻤﻴﻜﻨﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪ ﺑﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻡ، ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻰ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻔﻮﺭﻳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﺖ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺮﺩﻯ ﺑﺰﻭﺩﻯ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺼﺮﻓﺶ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺍﻟﺎ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﻣﻴﺴﺎﺯﻡ.
ﻣﺪﺭﻙ: ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻭﺭﺍﻡ ﺹ 73
قصه های اسلامی و تکه های تاریخی