بارش سنگ از آسمان بر منکر ولایت علی بن ابی ابیطالب(ع)

ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ) ﻋﻠﻰ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ( (ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ) ) ﺑﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻰ ﻣﻮﻟﺎﻩ ( (ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﻰ ﻭ ﻭﻟﻰ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ ﻋﻠﻰ ﻣﻮﻟﻰ ﻭ ﻭﻟﻰ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ) ) ﭼﻴﺰﻯ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ.
( (ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﻓﻬﺮﻯ) ) ﺧﺪﻣﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ) ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻰ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻰ ﺩﻫﻴﻢ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﻭ ﺣﺞ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﺩﺍﺩﻯ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍﺿﻰ ﻧﺸﺪﻯ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻥ (ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﻠﻰ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺍﺳﺖ) ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻰ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﻛﺮﺩﻯ، ﻭ ﮔﻔﺘﻰ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻰ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ؟!
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ( (ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺋﻰ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻯ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ) ). ( (ﻧﻌﻤﺎﻥ) ) ﺭﻭﻯ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻥ ﻛﺎﻥ ﻫﺬﺍ ﻫﻮ ﺍﻟﺤﻖ ﻣﻦ ﻋﻨﺪﻙ ﻓﺎﻣﻄﺮ ﻋﻠﻴﻨﺎ ﺣﺠﺎﺭﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ: ( (ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺗﻮ، ﺳﻨﮕﻰ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺒﺎﺭﺍﻥ) )! ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﻰ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ، ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺀﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﻟﻠﻜﺎﻓﺮﻳﻦ ﻟﻴﺲ ﻟﻪ ﺩﺍﻓﻊ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺖ.

ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻋﺒﺎﺭﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ( (ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ) ) ﺍﺯ ( (ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﻜﺎﻧﻰ) ) ﺑﺎ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪﺵ ﺍﺯ ( (ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ) ) ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺻﻔﺤﻪ569-قران کریم (پژوهشی) با تفسیر نمونه

 

کرامت حجربن عدی

ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺣُﺠﺮﺑﻦ ﻋَﺪﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺭﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺣﺠﺮﺑﻦ ﻋﺪﻯ ﻛﻴﺴﺖ؟
ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺻﻠﺤﻨﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺷﺮﻃﻬﺎ ﻭ ﻣﺎﺩّﻩ ﻫﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺣُﺠﺮ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻧﻜﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﻳﺎﺭﺗﮕﺎﻩِ ﺣُﺠﺮ ﺷﺪﻳﻢ، ﻳﻚ ﻗﻔﺴﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﺩﻩ ﺟﻠﺪﻯ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ( (ﻭﺍﻋْﻠﻤﻮﺍ ﺍَﻧّﻰ ﻓﺎﻃﻤﻪ) ) ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﻠﺪﻫﺎﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻡ، ﺩﺭ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﻌّﺠﺐ ﻓﺼﻞ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﻯ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻟﺎﺗﻰ ﺍﺯ ﺣﺠﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺠﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ( (ﺍﻗﻄﻌﻮﺍ ﺭﺍﺀﺳﻰ ﻓﻮﺍﻟﻠّﻪ ﻟﺎ ﺍَﺗﺒّﺮﺀُ ﻣﻦ ﻋﻠﻰ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻃﺎﻟﺐ) ) ﺍﮔﺮ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﺰﻧﻴﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻋﻠﻰّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻛﺮﺍﻣﺘﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ.
-خاطرات آیت الله محسن قرائتی

زنی که فرشته ها به او میخندند....

گاهی اوقات سوالاتی درباره ملائکه برای انسان پیش می اید؛ اینکه مثلا ملائک چه شکلی هستند ؟ می خندند؟می گریند؟ و…
جالب است بدانید پیامبر اکرم(ص) نیز این سوالات را از جبرئیل پرسیده اند ؟
ایشان از جبرئیل پرسید آیا ملائکه ،گریه و خنده دارند؟
فرمود :آری؟ به سه کس از روی تعجب می خندند و بر سه کس از روی ترحم ودلسوزی می گریند.
- از کسی که سراسر روز را به سخنان چرند و پرند و (یا کارهای)بیهوده می گذارند، و چون شب شود نماز عشاء خوانده و باز به بیهودگی خود ادامه می دهد ،ملائکه می خندند و می گویند ای بی خبر از صبح تا شب سیر نشدی ،حالا سیر می شوی؟
- دوم :دهقانی که بیل و کلنگ خود را برداشته و به بهانه تعمیر و اصلاح زمین خود ،دیوار مشترک (بین خود و شریکش)را می ساید تا به سهم خود بیافزاید،ملائکه می خندند و می گویند ،آن زمین به آن پهناور ترا سیر نکرد این مختصر تو را سیر می کند؟
- سوم :از زنی که خودش را از نامحرم در زمانی که زنده بود نمی پوشانید ، بعد از مرگش وقتی که او را در قبر می گذارندبدنش را می پوشانند تا کسی حجم و اندامش را نبیند .ملائکه می خندند و می گویند :وقتی که مورد میل و رغبت بود او را نپوشانیدید ،حالا که مورد نفرت و انزجار است او را می پوشانید؟
(مواعظ العددیه ص 144،145)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر مردی که همسرش آرایش کند و از منزل با حالت آرایش کرده خارج شود دیوث است، و هر کس او را دیوث بنامد گناه نکرده است و چنانچه زنی با چهره ی آرایش کرده و عطر زنان از منزلش خارج شود، و شوهرش نیز به این کار او راضی و خشنود باشد، با هر گامی که زن با این حالت بر می دارد، برای شوهرش خانه ای در آتش جهنم بنا می شود. پس پر و بال خانم هایتان را از این جهت ببندید که رضایت خدا و شادمانی و بهشتی شدن بدون حساب را در پی دارد و پر بال زنانتان را در این جهت باز نگذارید. بحار الانوار، جلد 100، صفحه ی 249                                   

مناجات حضرت موسی....

حضرت موسی در کوه طور در مناجات خود عرض کرد: یا اله العالمین (ای خدای جهانیان) جواب آمد لبیک! سپس عرض ‍ کرد: یا اله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک! سپس ‍ عرض کرد: یا اله العاصین (ای خدای گنهکاران)، این دفعه سه بار شنید: لبیک ! لبیک ! لبیک ! موسی عرض کرد : حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک ؟ به او خطاب شد : عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند، ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند …     

در بستر بیماری..

یکى از مسلمانان در بستر بیمارى افتاده بود. پیغمبر خدا با گروهى از اصحاب خود بر بالین او حاضر شدند. وى در حال بى هوشى بود.
رسول خدا فرمود:
اى فرشته مرگ این شخص را آزاد بگذار تا از او سؤ ال کنم .
ناگاه مرد به هوش آمد .
پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
چه مى بینى ؟
مرد گفت :
سفیدى بسیار و سیاهى بسیار مى بینم .
- کدام یک از آن دو، به تو نزدیکتر هستند؟
- سیاه به من نزدیکتر است .
حضرت فرمود؛ بگو:
الهم اغفر لى الکثیر من معاصیک و اقبل منى الیسیر من طاعتک
خدایا گناهان بسیارم را ببخش و طاعت اندکم را بپذیر!
مرد این دعا را خواند و بى هوش شد.
پیغمبر دوباره به فرشته فرمود:
ساعتى بر او آسان بگیر! تا از او پرسش کنم .
در این وقت مرد به هوش آمد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
چه مى بینى ؟
مرد: سیاه بسیار و سفید بسیار مى بینم .
- کدام یک از آنها به تو نزدیکتر است ؟
- سفید نزدیکتر است .
پیامبر صلى الله علیه و آله به حاضران فرمود:
خداوند این رفیق شما را بخشید.
امام صادق علیه السلام پس از نقل این داستان مى فرماید:
وقتى به بالین فردى که در حال جان دادن است رفتید، این دعا (دعاى ذکر شده ) را به او بگویید و تلقین کنید.