بزرگترین آزمون ایمان...

روایتی سنگین از امام کاظم (ع)

کسانی که با شعار شیعه بودن ،نجات حتمس از اتش را برای خود حتمی می دانند،بهتر است در معنای شیعه کمی تامل کنند: امام کاظم (ع) درباره شیعیان زمان خود چنین درد و دل کرده اند:

*اگر شیعیانم را زیرو رو کنم جز ادعا چیز دیگری ندارند.

*و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد در آورند.

*و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بی غش نباشد.

* و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند.

*فراوانند افرادی که بر پشتی ها تکیه می زنند و میگویند : ما شیعه علی (ع) هستیم.

*شیعه علی (ع) کسی است که کردارش گواه گفتارش باشد.

 اصول کافی ج 8 ص228.

  این روایت برای شیعیان زمان امام کاظم (ع) است ولی باید ببینیم اگر امام زمان (عج) هم بخواهند روزی درد و دل کنند ،از شیعیان زمان خود اینگونه شکایت می کنند یا خیر؟

  این را هم بدانیم شیعه گری فقط ادعا نیست،عمل هم لازم است…

                                                                                                                                                                                   منتظران مهدی (عج)

داستان فطرس ملک و امام حسین (ع)

«فطرس» نام فرشته ای است که  از حاملان عرش الهی بودو بر اثر کندی در انجام دادن فرمان الهى، پر و بالش شکسته و در جزیره ای سقوط کرده بود و هفتصد سال بود که به عبادت

خداوند مشغول بود. هنگامی که امام حسین(ع) به دنیا آمد، خداوند جبرئیل را مأمور کرد تا با هزار فرشته برای تبریک به رسول خدا(ص) به زمین فرود آیند.  وقتی آن فرشته، جبرئیل را

دید، پرسید: «به کجا می‌روى؟» جبرئیل پاسخ داد: «خداوند به حضرت محمد(ص) نعمتی داده است و من برای عرض تبریک نزد او می‌روم.» فطرس گفت: «مرا نیز با خود ببر، شاید

محمد(ص) در حق من دعا کند».وقتی پیامبر داستان این ملک را شنید به او فرمود: «بدن خود را به این مولود بمال و به جای خود باز گرد.» فطرس این کار را کرد و به برکت امام

حسین(ع) دوباره پر و بال گرفت هنگام بازگشت، به رسول خدا(ص) گفت: «بدان که امت تو در آینده این مولود را می‌کشند. من به پاداش حقی که این فرزند بر من پیدا کرد، هر زائری

که او را زیارت کند، زیارتش را به وی می‌رسانم و هر کس که بر او سلامی کند، سلامش را به او ابلاغ خواهم کرد و هر کس بر او درود فرستد، آن درود را به او می‌رسانم.» سپس به آسمان

صعود کرد..

طبقات جهنم و ساکنان آن..

1)    طبقه ی اول مخصوص منافقان” است و اینان بدترین گروه از جهنمیان میباشند .

2)     طبقه ی دوم  لظی” نام دارد ,که  جایگاه اشقیا میباشد .

3)    طبقه ی سوم حطمه” است که تهمت زنندگان و عیب جویان ومال اندوزان را در خود جای داده است.

4)    طبقه ی چهارم سقر” نام دارد که  جایگاه کافر و منکر و تارکین نماز و کسانی که از مساکین دستگیری نکردند , است .و عموم جهنمیان از این در میگذرند.

5)    طبقه پنجم جحیم” است که در ان تجاوزکاران سکونت داده میشوند .

6)    طبقه ی ششم سعیر” نام دارد وجایگاه سرپیچی کنندگان از خداوند است.

7)    هاویه طبقه ی هفتم جهنم است و نصیب کسی میشود که اعمال میزان شده اش کم باشد.وباید ۷۰ سال در جهنم توقف کند.

 

 

 

وفات حضرت ام البنین تسلیت و تعزیت باد

حضرت ام البنين(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روايت است كه امير المؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند.


حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .


ام البنين براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گريست و اين اشعار را زمزمه می ‏كرد:


منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم