موضوع: "فرهنگی"

وفات حضرت ام البنین تسلیت و تعزیت باد
شنبه 95/12/21
حضرت ام البنين(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روايت است كه امير المؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب می دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند.
حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
ام البنين براى عزادارى هر روز همراه نوه اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع می رفت و نوحه می خواند و می گريست و اين اشعار را زمزمه می كرد:
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم

مولایم..
یکشنبه 95/12/15
مولایم !
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و
حنجره ام تو را فریاد می زند،تو که تجلی عشقی
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم
تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی

خاطره ای که 20 دقیقه شهید مطهری را خنداند...
سه شنبه 95/12/10
علامه جعفری می گوید :فردی برای من تعریف میکرد که: تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این سفر خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی .نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم.وارد صحن که شدم خانوممو گم کردم اینور بگرد،اونور بگرد،یه دفعه دیدم داره میره .خودمو رسوندم بهش و از پشت سر زدم بهش که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست.بلافاصله بهم گفت :*خیلی خری*حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه؛ زنه که دید انگار دست بردار نیستم و دارم نگاش میکنم گفتش:
نه فقط خودت، بلکه پدر و مادر و جد و ابادت هم خرن.
علامه میگوید این داستان را برای شهید مطهری تعریف کردم تا بيست دقیقه می خندید.

اسراف نکردن
دوشنبه 95/12/09
اسراف در هر چیزی مذموم است، حتی در کارهای خوب مانند وضو، در روایت است که خداوند فرشتهای دارد که اسراف در وضو را مینویسد، همانگونه که؛ کم گذاشتن آن را هم مىنویسد.
یکی از چیزهایی که به آن توجه زیادی نمیشود و گاهی مورد غفلت قرار میگیرد و ضررهای مادی و معنوی زیادی هم دارد؛ اسراف است.
اسراف یعنی تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر كارى كه انسان آن را انجام مىدهد [1] و امام علی (علیه السلام) برای اسراف کننده، سه نشانه معرفی کرده؛ میفرماید: «لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَأْكُلُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ یَشْتَرِی مَا لَیْسَ لَهُ وَ یَلْبَسُ مَا لَیْسَ لَهُ [2] اسرافکار سه نشانه دارد: میخورد آنچه مال او نیست و میخَرد آنچه مال او نیست و میپوشد آنچه مال او نیست» توضیح؛ اینکه: اگر از مال حرام باشد که نباید بخورد یا بخَرد یا بپوشد و اگر از مال حلال هم باشد؛ نباید بخَرد یا بخورد یا بپوشد و اگر چنین کند جزء مسرفین است.
در قرآن کریم، اسرافکاران مورد مذمت قرار گرفتهاند، خداوند متعال در دو آیه میفرماید: «لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین [انعام/141 و اعراف/31] اسراف نكنید كه خداوند مسرفان را دوست ندارد!».
موارد اسراف
اسراف در قرآن کریم، معنی گستردهای دارد و در موارد مختلف بکار میرود؛ گاهی در مورد خوردن و آشامیدن است [اعراف/31] و گاهی در انتقامگیری و قصاص بیش از حد [إسراء/33]، انفاق بیش از اندازه [فرقان/67]، داوری و قضاوتی که منجر به دروغ شود [غافر/28]، اعتقاداتی که منجر به شک و تردید شود [غافر/34] و گاهی به معنی برتریجویی و استثمار [دخان/31] و يا به معنای هرگونه گناه هم آمده است [زمر/53] [3].
همانطوری که از بعضی موارد آیات فوق، مشخص است، حتی در کارهای خوب؛ مانند بخشش و انفاق هم اسراف جایز نیست، مانند آیهای که یکی از صفات خوب بندگان خاص خداوند را «اسراف نکردن در انفاق و بخشش» معرفی میفرماید [فرقان/63].
اسراف در وضو و غسل
یکی از کارهای خوب دیگر که امکان اسراف در آن وجود دارد «وضو» است و در روایات، به این موضوع؛ تصریح شده است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً یَكْتُبُ سَرَفَ الْوَضُوءِ كَمَا یَكْتُبُ عُدْوَانَه [4] خداوند فرشتهای دارد که اسراف در وضو را مینویسد، همانگونه که؛ کم گذاشتن آنرا مىنویسد».
گاهی ممکن است وضو بگیریم اما اجری نداشته باشد. آن حضرت، این موضوع را در روایتی دیگر؛ از پدر بزرگوارش (علیهماالسلام) نقل میفرماید که: إِنَّ لِلْوُضُوءِ حَدّاً مَنْ تَعَدَّاهُ لَمْ یُؤْجَرْ [5] برای وضو حدّی مقرر شده است، کسی که از حدّ مقرّر آن تجاوز کند پاداشی نخواهد داشت».
برای غسل هم باید مراقب بود که بیش از حدّ، آب استفاده نشود و حدّی که برای وضو و غسل؛ در روایات به آن اشاره شده، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاعٌ وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ [6] مقدار آب وضو یک مُدّّ [7] است و مقدار آب غسل یک صاع [8] است و بعد از من مردمى مىآیند که این مقدار آب را کم مىشمارند، این مردم بر خلاف سنّت من هستند و کسى که بر سنّت من ثابت باشد، در بهشت با من است».
این مقدار آب که برای وضو و غسل ذکر شد، به این معناست که همین اندازه کافی است و مثلاً برای غسل؛ میشود مقداری آب روی سر ریخت و همهی سر را با آن مرطوب کرد و همچنین طرف راست و طرف چپ را، اما در زمانی که ما هستیم و آب از راه لولهکشی در خانهها وجود دارد باید مراقب باشیم که برای جلوگیری از اسراف؛ مصرف آب برای وضو و غسل، از مقدار سفارششده خارج نشود [9].
نتیجهی اسراف و رعایت میانهروی
از مجموع بحث، میتوان ناپسند بودن اسراف را فهمید، و اینکه اسراف، در هر چیزی میتواند باشد، حتی در اعمال و رفتار و هم در زندگی فردی و اجتماعی و ادارهی کشور؛ و نتیجهی اسراف و رعایت میانهروی، در کلام امام علی (علیه السلام) بیان شده که میفرماید: «السَّرَفُ مَثْواةٌ و الْقَصْدُ مَثْراةٌ [10] اسراف، مایهی نابودی و هلاکت است و میانهروی، مایهی ثروت و زیادی مال.
پینوشتها:
[1]. مفردات راغب، ص408
[2]. منلایحضرهالفقیه، ج3، ص167
[3]. با استفاده از تفسیر نمونه، ج15، ص307 و 308
[4]. اصولکافی، ج3، ص22
[5]. همان
[6]. منلایحضرهالفقیه، ج1، ص34 و 35
[7]. 750 گرم
[8]. سه لیتر
[9]. با استفاده از: islamquest/fa/archive/question/ar21409/tmpl/component/printme/1#
[10]. بحارالانوار، ج68، ص347