موضوع: "فرهنگی"

معلم و دانش آموز

ﻣﻌﻠﻢ سر كلاس فارسي ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت:ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ         که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ     ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: یادم نمی آید.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!»
ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی      نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی

حکم شرعی فرزند خواندگی..

 

برخی خانواده ها  بچه های بی سرپرست را بزرگ کرده و از آنها نگهداری می کنند، آیا صدور شناسنامه برای آنان به عنوان فرزند این خانواده از نظر شرعی چه صورت دارد؟

 امام خمینی(رحمة الله علیه) ، مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) :
شرعاً فرزند آنها محسوب نیست و آثار فرزندی مترتّب نمی شود. (و حق انتساب به خود و گرفتن شناسنامه به اسم خود را برای طفل ندارند) و تنها بزرگ کردن بچه سبب محرمیت نمی شود، و همچنین پسر و دختری که پیش یک خانواده بزرگ می شوند نسبت به هم محرم نیستند.


آیت الله بهجت(رحمة الله علیه):
جایز نیست.


 آیت الله تبریزی(رحمة الله علیه):
الحاق به نسب باطل و حرام است.


آیت الله سیستانی (حفظه الله تعالی):
فرزند خواندگی جایز نیست و نسبت و ارث به آن حاصل نمی گردد باید واقعیت را به طوری که بر روان او اثر نگذارد برای او بازگو نمود و شخصی که سرپرستی او را به عهده گرفته نامش را نباید در شناسنامه خود ثبت کند و چنانچه به جهت حرج یا ضرر نتواند باید حقیقت امر ثبت شود و بر آن شاهد بگیرد. اگرچه کفالت کودکان مستحق اجر و ثواب است.


حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(رحمة الله علیه):
جایز نیست.


حضرت آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی):
جایز نیست.


حضرت آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله تعالی):
سلام صدور شناسنامه برای آنان به عنوان فرزند این خانواده از نظر شرعی جایز نیست. [1]

فرزند خواندگی جایز نیست و نسبت و ارث به او حاصل نمی گردد

 
راه محرمیت فرزند خوانده:
 فرزند خواندگى هر چند از قدیم الایّام مرسوم بوده، و برخى از مردم با هدفهاى مختلف به سوى آن مى رفته اند; امّا این پدیده در عصر و زمان ما گسترده تر، و متقاضیان آن افزونتر، و اهداف تقاضاکنندگان آن یک نواخت تر شده است. به طور عمده نداشتن فرزند، سبب گرایش به این مسأله مى باشد، و گاه نیز عواطف انسانى موجب توجّه به آن مى گردد.


حوادث طبیعى و غیرطبیعى، همانند زلزله ها، جنگها، بیماریها، طوفانهاى سخت و وحشتناک، و مانند آن، عوارض نامطلوب مختلفى بر جوامع انسانى مى گذارد; که یکى از آنها معضل فرزندان بى سرپرست است. فرزندانى که پدر و مادر خود را در آن حوادث از دست داده، و در غم مهر و محبّت آنان سوخته، و حسرت نوازشى ساده را بر دل دارند. کودکان معصوم و پاکى که نگاه معصومانه آنها همچون کتابى قطور حاوى مطالب فراوان و مهمّى است; که تنها برخى توفیق مطالعه آن را دارند.

از سوى دیگر، زوجین متعدّدى وجود دارند، که به علل مختلف از نعمت بى بدیل فرزند محروم هستند، و خداوند حکیم آنها را با بچّه دار نشدن آزمایش مى کند. زن و شوهرهایى که دیدن هر نوزاد داغ دل آنها را تازه، و آه حسرت را بى اختیار از نهاد آنها بلند، و قطرات اشک را بر گوشه چشمانشان جارى مى سازد.

برخى از این زوجین، به جاى آه و افسوس و حسرت، و به هدر دادن نیروى خود، و با هدف پرکردن این خلأ زندگى مشترک که گاه منجر به جدایى و طلاق مى گردد به سراغ فرزندان بى سرپرست رفته، و آنها را به فرزندى قبول مى کنند، تا هم غم فقدان پدر و مادر و کمبود عشق و محبّت را از قلب پاک و کوچک آن کودکان معصوم بیرون کنند، و هم خود را از تنهایى در آورند، و سکوت خسته کننده محیط زندگى مشترک خویش را با گریه ها و خنده هاى چنان فرزندانى بشکنند.

امّا مشکلى که معمولاً زوجین مؤمن را رنج مى دهد، و در پاره اى از موارد آنها را از پذیرش چنین فرزندانى منصرف مى کند، مشکل محرمیّت است; زیرا اگر فرزند خوانده دختر باشد، در آینده با مرد خانه مشکل محرمیّت خواهد داشت، و اگر پسر باشد با زن خانه.

براى حلّ این مشکل، چاره هایى اندیشیده شده، که در بسیارى از موارد مشکل را بر طرف مى سازد، هر چند در برخى موارد چاره ساز نیست.

 

مادرم گریه نکن..

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،


زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،


زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛


فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را.


شهید سعید زقاقی

گناهکار ،تنها بدحجاب نیست...

گناهکار هم فقط بد حجاب نیست؛ که بعضی فقط به مسئله بدحجابی چسبیده اند. این یکی از گناهان است؛ و از خیلی از گناهان کوچکتر است، خلافهای فراوانی از طرف آدمهای لاابالی در جامعه وجود دارد؛ خلافهای سیاسی، خلافهای اقتصادی، خلاف در کسب و کار، خلاف در کار اداری، خلاف های فرهنگی، اینها همه خلاف است، کسی غیبت می کند، کسی دروغ می گوید، کسی توطئه می کند، کسی مسخره می کند کسی کم کاری می کند، کسی ناراضی تراشی می کند، کسی مال مردم را می دزدد، کسی آبروی مردم را بر باد می دهد. اینها همه منکر است. در مقابل این منکرها ، عامل بازدارنده، نهی است؛ نهی از منکر. بگوئید «آقا نکن»، این تکرار «نکن»، برای طرف مقابل، شکننده است.

آیت الله خامنه ای

آی خانووم شماره بدم؟؟

خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم  برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خانوم چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود….!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…
امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود… نگاه بدی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!