موضوع: "فرهنگی"

استقامت..

دهه شصتی ها..

دهه شصتی ها یادتونه ؟!
موقع امتحان کیفامونو میذاشتیم وسط میز
سدی برای جلوگیری از تقلب !

داستان های بهلول شکم سیر

روزی از روزها هارون الرشید از بهلول دیوانه پرسید :

ای بهلول بگو ببینم نزد تو ” دوست ترین مردم ” چه کسی است ؟

بهلول پاسخ داد : همان کسی که شکم مرا سیر کند دوست ترین مردم نزد من است !

هارون الرشید گفت : اگر من شکم تو را سیر کنم مرا دوست داری ؟

بهلول با خنده پاسخ داد : دوستی به نسیه و اما و اگر نمی شود !

 

بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟

این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟

در كتاب دائرة المعارف تشيع نقل گردیده است :

ابووهيب بن عمرو ( بهلول )  معروف به مجنون از فقها و حكما و شعراي شيعه در قرن دوم هجري بوده است

و علت ديوانگي ظاهري او اين است كه به وسيله‌ي آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بياورد

در كتاب مجالس المؤمنين سفينة البحار، روضات الجنّات اعيان الشيعه و کتب های بسیار دیگر

بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسي كاظم (ع) معرفي شده است

و چون هارون الرشيد خليفه عباسي قصد داشت مخالفان حكومت استبدادي خود را از بين ببرد

نقشه‌اي طرح كرد تا امام كاظم (ع) را به شهادت برساند

هارون از فقهاي بغداد ( از جمله بهلول )  در خواست كرد تا فتوا بدهند كه امام قصد دارد بر عليه حكومت قيام كند و قتل او شرعاً واجب است

اما بهلول از اين كار خودداري كرد و از امام چاره جويي نمود

امام به او پيشنهاد كرد خودش را به ديوانگي بزند تا هارون از او دست بردارد

يك روز صبح مردم بغداد بهلول را در كوچه و بازار ديدند كه لباس كهنه‌اي به تن كرده

و سوار بر تكه چوبي شده و با كودكان بازي مي كند و فرياد مي‌زند :

كنار برويد!

مبادا اسب من شما را لگد كند

و اين تدبير او را از صدور فتوا بر عليه امام نجات داد

و هارون وقتي شنيد كه بهلول ديوانه شده است دست از او برداشت

در روايتي ديگ، سيد نعمت الله شوشتري در كتاب غرايب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است كه

هارون الرشيد به پيشنهاد مشاورانش از بهلول خواست كه قاضي القضاة بغداد شود ولي او قبول نمي‌كرد و عذر مي‌آورد

چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به ديوانگي زد

گويند وقتي به هارون گفتند كه بهلول ديوانه شده است، گفت : او ديوانه نشده بلكه با اين تدبير خود را نجات داده است

بهلول در تاريخ تشيع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفي و سرمشق تقّيه و حكيمي پاكباز و گريزان از خدمت ستمكاران شناخته شده است

حكايات و كلمات و اشعار او دستورالعمل زندگي با شرافت و مشوق شهامت اخلاقي و صلابت ديني است

بهلول در ادبيات و فرهنگ اسلامي به خصوص بين شيعيان در رديف لقمان حكيم قرار دارد

و سخنانش الهام بخش نويسندگان و شاعران و ضرب‌المثل مي‌باشد

كلمه بهلول در لغت عرب به معني مرد خندان يا كسي كه خوبي‌هاي زيادي دارد است.

بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات كرد و در همان شهر به خاك سپرده شد

بهلول و تخت پادشاهی..

روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست

غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند

هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند

از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید

نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم

هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود

بهلول گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم

زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم

در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای  چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید

تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی !!!