السلام علیک یا بنت الحسین
ای عمه ! بیا تا که غریبانه بگرییم دور از وطن و خانه به ویرانه بگرییم
پژمرده گل روی تو از تابش خورشید در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم بر حال تو و این دل دیوانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من بنشین به کنارم که پریشانه بگرییم
گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق چون شمع دراین گوشه غمخانه بگرییم
این عقده مرا می کشد ای عمه! که باید پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهادی در 1395/08/15 ساعت 07:21:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید