حکایت...

حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره کرامات برخی از علما و بزرگان و نقل چند حکایت درباره آن می‌فرمایند: استادى براى شاگردش که مى‌خواست از روى آب عبور کند، چیزى نوشت و شاگرد با آن نوشته از آب عبور مى کرد، یک وقت به نظرش رسید که نوشته را باز کند و ببیند که این طلسم چیست که به او داده و به همراه دارد، باز کرد، دید «بسم اللّه » است، بعد از آن دیگر نتوانست از روى آب عبور کند!

مرحوم وحید بهبهانى در سن نود و هشت سالگى ـ زمانى که نسیان بر ایشان عارض شده بود و در منزل به تدریس شرح لمعه مشغول بود و به عده خاص و اندکى اجازه مى‌داد که به محضرشان بروند و در درس شرکت کنند ـ روزى به یکى از شاگردان اشاره کرد که بماند.

وقتى همه رفتند، به او فرمود: فلان جا زیر فرش پول وجود دارد، آن را بردار و برو غسل جنابت کن. و بعد از این، با حالت جنابت در مجلس درس حاضر مشو!

چنین کراماتى را از سایر علما هم نقل کرده اند، ولى ما مى‌گوییم: مستحبات و کرامات اگر نشد، طورى نیست؛ ولى باید مواظب باشیم، با ضعف ایمانى که ما داریم، آن چه را نباید بکنیم، نکنیم!

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.