طلاق عاطفی
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺿﻌﻒ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﻱ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺍﺑﻄﻲ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺯﻭﺝ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﻭﺣﻲ، ﺟﺴﻤﻲ، ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻭ ﺣﺘﻲ ﮔﻔﺘﺎﺭﻱ .ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻲﻣﻬﺮﻱ ﻭ ﻛﻢ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺮﮊﻱﻣﺜﺒﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻲ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﮔﻢﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻢ ﺣﻜﻢ ﻳﻚ ﻫﻢﺧﺎﻧﻪ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻣﺼﺎﺣﺐ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺣﻲ ﻭﺟﺴﻤﻲﺑﺎﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﻣﺸﺨﺺﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﻛﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ . ﺩﺭﻙﻧﻜﺮﺩﻥ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭﮔﻔﺘﺎﺭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ، ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺯﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻲﻋﻼﻗﮕﻲ ﻭ ﺳﺮﺩﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﺷﺮﻳﻚ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﻳﻚﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺑﻪﻭﺟﻮﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩجان گاتمن، یکی از مشهورترین زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیشبینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند.انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند.عشق نیاز به مراقبت دارد.
عاملی که عشق شما را دستی دستی سرد می کند، صحبت نکردن است. صحبت نکردن از خود، از آرزوها و خواسته ها و حتی دلخوری های ریز و درشت باعث می شود که کم کم زن و مرد برای هم غریبه شوند و احساس عشق و علاقه شان از بین برود. سکوت درواقع نخستین نشانه طلاق عاطفی است که نشان می دهد زن و شوهر دیگرحرفی برای گفتن با هم ندارند و میل و کششی هم به یکدیگر نخواهند داشت.
این طور است که شما احساس می کنید حرف های زیادی دارید اما گوش شنوایی برای شنیدن آنها نیست. بنابراین حرف هایتان را در دل خود نگه می دارید و روز به روز بیشتر فاصله می گیرید.ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﻋﺸﻖﺍﻭﻟﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ،ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺍﺳﺖ . ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﻣﻤﻠﻮﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽﻭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ .ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﻃﻼﻕ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺩﺭﻣﺤﯿﻂ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺳﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺗﺤﻤﻞﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦاﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻓﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺩﻭ ﻃﺮﻓﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ .ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪﻭ ﻧﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ .ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﯿﭻ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺭﺿﺎﯾﺖﺑﺨﺸﯽ ﺑﯿﻦ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺗﺤﻤﻞ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺑﻪﻃﻮﻝ ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻃﻼﻕ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺷﻮﺩ .ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺭﻭﯼ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﻫﻤﺴﺮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﭼﻮﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮎ، ﻫﺮ ﯾﮏ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﺩﯾﮕﺮﯼﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ .ﭘﯿﺎﻣﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﻨﻔﯽ، ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦﺍﺷﺘﺮﺍﮐﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺟﻤﻼﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻮﯼ ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .
ﺩﻻﯾﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﺮﻭﺯ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻻﯾﻞ ﺑﺮﻭﺯ ﻃﻼﻕ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻻﯾﻞ ﻃﻼﻕ، ﺷﺎﯾﻊ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﻭﺟﻮﺩﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮﺏ ﺩﺭ ﺯﻭﺟﯿﻦ، ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﯾﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ،ﺧﺸﻮﻧﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﻭﺟﯿﻦ، ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺸﺘﺮﮎ، ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ، ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥﻭﺿﻌﯿﺖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺿﻌﻒ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽﮐﻼﻣﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ .
ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ
ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯﺟﺪﺍﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼﻋﺎﻃﻔﯽ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ، ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ :ﺣﻤﺎﯾﺖﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ،ﺗﺤﺴﯿﻦ، ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺩﺭ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻭ … ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ :ﻣﺤﺒﺖ، ﮔﻔﺖ ﻭﮔﻮ، ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺘﯽ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ .ﺣﺎﻝ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﻭ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩﺗﻌﺠﺐ ﺁﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ .ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ ﮐﻪﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺬﺍﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺻﺪﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
رابطه ای مکمل خوانده می شود که در آن روابط، یکی از طرفین، رفتار طرف دیگر را تکمیل کنند، یعنی اگر اول با جرأت است، دومی فرمانبردار بشود که سبب می شود که اولی به جرأت نشان دادن بیشتر تشویق شود و فرمانبرداری بیشتری از دومی طلب می کند و به همین ترتیب به دلیل عدم وجود بازخورد، رفتار صحیح یا غلط هر کدام، تقویت می گردد.
جان گاتمن، یکی از مشهورترین زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیشبینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند
انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند.
همدیگر را بهتر بشناسید
در مردان سه علامت و یا نشانه اصلی مشخص کننده وجود تنش است. شناسایی این علائم بسیار حائز اهمیت است. زیرا زنان آنها را به خود می گیرند و به اشتباه اتفاقات را خیلی وخیم تر از حالتی که هست می پندارند.
این سه علامت عبارتند از:
کناره گیری، غرغر کردن، و سکوت نمودن. وقتی یکی از این علائم آشکار می گردد، زن فکر می کند که شوهرش او را دوست ندارد و از این باک دارد که در رابطه زناشویی شان اشکالاتی به وجود آمده است. در حالی که اگر این نشانه ها خوب تفسیر و درک شوند، می تواند به زن کمک کند تا آرامش و تبحر خود شوهرش را حمایت نماید تا با تنش خود مقابله نموده و به حال عادی خود برگردد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهادی در 1395/09/08 ساعت 08:01:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |