موضوع: "روانشناسی"

طلاق عاطفی
دوشنبه 95/09/08
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺿﻌﻒ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﻱ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺍﺑﻄﻲ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺯﻭﺝ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﻭﺣﻲ، ﺟﺴﻤﻲ، ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻭ ﺣﺘﻲ ﮔﻔﺘﺎﺭﻱ .ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻲﻣﻬﺮﻱ ﻭ ﻛﻢ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺮﮊﻱﻣﺜﺒﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻲ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﮔﻢﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻢ ﺣﻜﻢ ﻳﻚ ﻫﻢﺧﺎﻧﻪ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻣﺼﺎﺣﺐ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺣﻲ ﻭﺟﺴﻤﻲﺑﺎﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﻣﺸﺨﺺﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﻛﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ . ﺩﺭﻙﻧﻜﺮﺩﻥ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭﮔﻔﺘﺎﺭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ، ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺯﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻲﻋﻼﻗﮕﻲ ﻭ ﺳﺮﺩﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﺷﺮﻳﻚ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﻳﻚﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻭﺝﻫﺎ ﺑﻪﻭﺟﻮﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩجان گاتمن، یکی از مشهورترین زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیشبینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند.انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند.عشق نیاز به مراقبت دارد.
عاملی که عشق شما را دستی دستی سرد می کند، صحبت نکردن است. صحبت نکردن از خود، از آرزوها و خواسته ها و حتی دلخوری های ریز و درشت باعث می شود که کم کم زن و مرد برای هم غریبه شوند و احساس عشق و علاقه شان از بین برود. سکوت درواقع نخستین نشانه طلاق عاطفی است که نشان می دهد زن و شوهر دیگرحرفی برای گفتن با هم ندارند و میل و کششی هم به یکدیگر نخواهند داشت.
این طور است که شما احساس می کنید حرف های زیادی دارید اما گوش شنوایی برای شنیدن آنها نیست. بنابراین حرف هایتان را در دل خود نگه می دارید و روز به روز بیشتر فاصله می گیرید.ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﻋﺸﻖﺍﻭﻟﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ،ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺍﺳﺖ . ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﻣﻤﻠﻮﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽﻭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ .ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﻃﻼﻕ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺩﺭﻣﺤﯿﻂ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺳﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺗﺤﻤﻞﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦاﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻓﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺩﻭ ﻃﺮﻓﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ .ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪﻭ ﻧﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ .ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﯿﭻ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺭﺿﺎﯾﺖﺑﺨﺸﯽ ﺑﯿﻦ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺗﺤﻤﻞ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺑﻪﻃﻮﻝ ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻃﻼﻕ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺷﻮﺩ .ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺭﻭﯼ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﻫﻤﺴﺮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﭼﻮﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮎ، ﻫﺮ ﯾﮏ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﺩﯾﮕﺮﯼﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ .ﭘﯿﺎﻣﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﻨﻔﯽ، ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦﺍﺷﺘﺮﺍﮐﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ . ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺟﻤﻼﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻮﯼ ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .
ﺩﻻﯾﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﺮﻭﺯ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻻﯾﻞ ﺑﺮﻭﺯ ﻃﻼﻕ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻻﯾﻞ ﻃﻼﻕ، ﺷﺎﯾﻊ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﻭﺟﻮﺩﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮﺏ ﺩﺭ ﺯﻭﺟﯿﻦ، ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﯾﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ،ﺧﺸﻮﻧﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﻭﺟﯿﻦ، ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺸﺘﺮﮎ، ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ، ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥﻭﺿﻌﯿﺖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺿﻌﻒ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽﮐﻼﻣﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ .
ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻃﻼﻕ ﻋﺎﻃﻔﯽ
ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯﺟﺪﺍﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼﻋﺎﻃﻔﯽ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ، ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ :ﺣﻤﺎﯾﺖﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ،ﺗﺤﺴﯿﻦ، ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺩﺭ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻭ … ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ :ﻣﺤﺒﺖ، ﮔﻔﺖ ﻭﮔﻮ، ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺘﯽ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ .ﺣﺎﻝ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﻭ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩﺗﻌﺠﺐ ﺁﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ .ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ ﮐﻪﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺬﺍﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺻﺪﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
رابطه ای مکمل خوانده می شود که در آن روابط، یکی از طرفین، رفتار طرف دیگر را تکمیل کنند، یعنی اگر اول با جرأت است، دومی فرمانبردار بشود که سبب می شود که اولی به جرأت نشان دادن بیشتر تشویق شود و فرمانبرداری بیشتری از دومی طلب می کند و به همین ترتیب به دلیل عدم وجود بازخورد، رفتار صحیح یا غلط هر کدام، تقویت می گردد.
جان گاتمن، یکی از مشهورترین زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیشبینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند
انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند.
همدیگر را بهتر بشناسید
در مردان سه علامت و یا نشانه اصلی مشخص کننده وجود تنش است. شناسایی این علائم بسیار حائز اهمیت است. زیرا زنان آنها را به خود می گیرند و به اشتباه اتفاقات را خیلی وخیم تر از حالتی که هست می پندارند.
این سه علامت عبارتند از:
کناره گیری، غرغر کردن، و سکوت نمودن. وقتی یکی از این علائم آشکار می گردد، زن فکر می کند که شوهرش او را دوست ندارد و از این باک دارد که در رابطه زناشویی شان اشکالاتی به وجود آمده است. در حالی که اگر این نشانه ها خوب تفسیر و درک شوند، می تواند به زن کمک کند تا آرامش و تبحر خود شوهرش را حمایت نماید تا با تنش خود مقابله نموده و به حال عادی خود برگردد.

کودکان خوشحال،کودکان عصبانی
یکشنبه 95/09/07
کودکان خوشحال که دورهم میچرخند؛ دانشآموزان شاد و باهوش که کتابها و مدادرنگیهایشان را با هم شریک میشوند. بچههای رقیب که همدیگر را برای نفر اول بودن در صف هل میدهند…
خوشحالی کودکان
علی رغم اینکه پرخاشگری برای شما و دیگر والدینی که با آن روبرو میشوند، ناخوشایند است، در فرایند رشد کودک 5 ساله کاملاً عادیست. در حقیقت، تقریباً هر کودکی در این سن اسباببازی دوست خود را میدزد، لگد میزند، مشت میزند، یا گاه به گاه داد میزند. برخی اوقات دلیل این امر یک ترس ساده است. برای مثال اگر کودک شما احساس میکند که از جانب کس دیگری به حاشیه رانده میشود ممکن است از کوره در برود. دیگر محرکها بیشتر به شرایط پیشآمده بستگی دارند تا به غریزه. در نهایت، کودک مهدکودکی شما در حال تنظیم خود با یک برنامهی جدید استرس زا و یادگیری مهارتهای جدید است. وی ممکن است به راحتی از هرچه که سعی میکند انجام دهد عصبانی شود، و عصبانیت خود را سر همکلاسیاش خالی کند. و برخی اوقات کودک شما فقط خسته و گرسنه است. او دقیقاً نمیداند چهکار باید کند، لذا با فریاد، دعوا یا خشم به این وضعیت واکنش نشان میدهد.
کودک شما به زودی بر قسمت عمدهی رفتار پرخاشگرانهی خود غلبه خواهد کرد. در 5 سالگی، مهارتهای زبانی وی تا حد زیادی توسعه یافته است و میآموزد که میتواند به جای مشت و لگد از کلمات برای حل مسائل خود استفاده کند. همچنین به واسطهی آزمون و خطا میآموزد که از حرف زدن و بحث در مورد یک مسئله نتیجهی بهتری میگیرد تا از نزاع و درگیری فیزیکی. در این حین، همچنان لازم است که کودک خود را به سمت رویکردی عاری از پرخاش به زندگی راهنمایی کنید و چشم به راه مسائل عمیقتری باشید که رخ میدهند.
برای مقابله با پرخاشگری چه میتوان کرد؟
به سرعت پاسخ دهید: سعی کنید وقتی کودکتان پرخاشگری میکند سریعاً پاسخ دهید، تا همان لحظه بداند که کار نادرستی انجام داده است. وی را به مدت کوتاهی از وضعیت پرخاشگری خارج کنید – برای یک کودک مهدکودکی 5 دقیقه کافیست تا در رفتارش بازنگری کند. همچنین میتوانید در واکنش به پرخاشگری او مجوز کاری را از او بگیرید: مثلاً 15 دقیقه کمتر تماشای تلویزیون یا پولتوجیبی کمتر. بهتر است که این کار را هر دفعه انجام دهید، تا کودک شما به طور کامل بداند که این کاهشها به رفتار او بستگی دارد.
مثال بیاورید: مهم نیست که چقدر از دست او عصبانی باشید، سعی کنید از داد زدن، برخورد فیزیکی، و بَد نامیدن وی خودداری کنید. این کار به جای اینکه رفتار وی را تغییر دهد، به وی میآموزد که پرخاشگری کلامی و فیزیکی راهی برای برخورد در زمان عصبانیت است. در مقابل، با کنترل خشم خود و برخورد خونسردانه در مواقعی که پایش را از خط بیرون میگذارد، به وی مثالی خوب از نحوهی برخورد ارائه دهید.
به برنامه وفادار باشید: تا جای ممکن، به طریقی یکسان به پرخاشگریهای او پاسخ دهید. پاسخ کسلکننده و قابل پیشبینی شما (خیلی خب، باز هم دوستترو زدی، دوباره جریمه میشی) الگویی پدید خواهد آورد که کودک شما آنرا تشخیص داده و انتظارش را خواهد داشت. در نهایت، پیش از اینکه مرتکب عملی اشتباه شود پیامدهای آن را پیشبینی خواهد کرد- اولین قدم در کنترل رفتارش. حتی اگر در ملاء عام کاری کند که شما را آزار دهد، به برنامه ی جریمهی خود وفادار بمانید. اغلب بزرگترها وضعیت شما را درک میکنند، در نهایت، همه چنین وضعیتی را تجربه کردهایم. اگر مردم به شما خیره شدند، سخنی کنایهآمیز بگویید چون «چه سن دوستداشتنیای!!» و بعد آنطور که خود تشخیص میدهید وضعیت را اداره کنید.
حال زمان خوبیست برای اینکه به وی بیاموزید از شرایط و افرادی که موجب بروز پرخاشگری میشوند اجتناب کند، تا زمانی که راهی بهتر از مشت و لگدپرانی برای ادارهی مسئله بیابد. میتوانید به وی کمک کنید که با خواندن کتابهایی در این زمینه (با هم) خشم خود را کنترل کند.
حس مسئولیت را تقویت نمایید: اگر پرخاشگری کودک شما به داراییهای کس دیگری صدمه وارد سازد یا خرابی به بار آورد، باید خودش آن را درست کند. او میتواند یک اسباببازی شکسته را با چسب بچسباند، یا اشیایی را که در زمان عصبانیت پرت کرده است جمع کند. حتی ممکن است لازم باشد که از پولتوجیبی خود برای جایگزینی یا تعمیر شیئ مورد نظر استفاده کند. این کار را به عنوان یک تنبیه بروز ندهید، بلکه آنرا نتیجه ای طبیعی از عملی پرخاشگرانه بدانید ، کاری که هرکسی که چیزی را شکسته باشد باید انجام دهد.
همچنین مطمئن شوید که کودکتان وقتی پایش را از حدود فراتر میگذارد حتما عذرخواهی کند ، حتی اگر مجبور باشید خودتان وی را نزد فرد آسیبدیده ببرید و تا زمانی که عذرخواهی کند صبر کنید. عذرخواهی وی ممکن است در وهلهی اول ریاکارانه به نظر آید ولی درس مورد نظر را در نهایت خواهد آموخت.
به رفتار خوب جایزه دهید: به جای اینکه تنها وقتی که وی کار بدی میکند به وی توجه نشان دهید، سعی کنید وقتی کار خوبی میکند هم او را تشویق کنید. مثلاً: وقتی از او میخواهند نوبت بازی را به دیگری بدهد، به جای اینکه موس را از جایش بکند جای خود را به کودک دیگری که منتظر است می دهد، بگویید که چقدر به او افتخار میکنید. به او نشان دهید که کنترل نفس و حل دعوا رضایتبخشتر از برخورد فیزیکی با دیگر کودکان است و نتایج بهتری در پی دارد. تقویمی روی در یخچال یا در اتاق خوابش بگذارید، و به وقتهایی که میتواند عصبانیت و خشم خود را کنترل کند، به وی با چسبهای رنگی جایزه دهید. وقتی تعداد خاصی از این چسبها را دریافت کرد، یک جایزهی کوچک به وی دهید – مثل رفتن به شهر بازی، یا یک اسباب بازی جدید.
وقت تماشای تلوزیون را کاهش دهید: کارتونها و دیگر برنامههای به ظاهر معصومانهی کودکان گاه سرشارند از داد و فریاد، تهدیدها، هل دادنها، یا برخوردهای فیزیکی. پس سعی کنید به برنامههایی که تماشا میکند نظارت داشته باشید ، مخصوصاً اگر پرخاشگر شده باشد. اگر در یک برنامه اتفاقی میافتد که شما نمیپسندید، در موردش با او حرف بزنید: «دیدی چطور پسره اون یکی رو هل داد تا چیزی رو که میخواست بگیره ؟ این اصلا کار خوبی نیست، هست ؟» ( آکادمی پزشکان اطفال آمریکا پیشنهاد میکند که بچهها در این سن حداکثر یک یا دو ساعت برنامهی خوب تلوزیونی را بینند).
از کمک گرفتن نترسید: برخی کودکان در مقایسه با دیگران مشکل پرخاشگری بیشتری دارند. اگر رفتار کودک مهد کودکی شما مداوم و شدید است، در کارهای مدرسه و دیگر فعالیتهای گروهی مزاحمت ایجاد میکند، یا به حملههای فیزیکی به کودکان یا بزرگسالان دیگر میپردازد، با دکتر مشورت کنید. به کمک هم میتوانید به ریشهی مشکل پی ببرید و تصمیم بگیرید که آیا مراجعه به یک روانشناس یا روانپزشک لازم است یا نه. برخی اوقات یک مشکل یادگیری تشخیص داده نشده یا اختلال رفتاری پشت این عصبانیت و خشم قرار دارد؛ برخی اوقات هم مشکل به خانواده یا مسائل عاطفی بازمیگردد. منبع مشکل هرچه باشد، مشاور میتواند به کودک شما در مدیرت احساساتی که به پرخاشگری میانجامد کمک کند، و به او یاد دهد که چگونه آن احساسات را در آینده کنترل نماید.
حل مشکل پرخاشگری در کودک کاری پیچیده است و به صبر و حوصلهی زیاد نیاز دارد. ولی با کمک گرفتن میتوانید به نحو بهتری به هدایت عاطفی موردنیاز کودک بپردازید تا رفتار ناشایست خود را پشت سر بگذارد.
منبع:کلید رویارویی با مشکلات رفتاری کودکان. ترجمه مسعود حاجی زاده- من و کودک من . دکتر جواد فیض،تبیان

روانشناسی کودک
شنبه 95/09/06
یکی از مشکلات رایج در بین برخی از کودکان به ویژه در مقطع دبستان، بیتوجهی آنها نسبت به امور درسیشان میباشد. به طوری که این امر، از یک سو شکایت والدین و از سوی دیگر شکایت معلمان آنها را برانگیخته است. این گروه از کودکان که گاها القابی همچون کم توجه و سربه هوا به آنها نسبت داده میشود،کودکانی هستند که در بیشتر موارد در انجام تکالیف درسی خود و یا امور محول شده به آنها، سهل انگاری نموده و مرتکب اشتباهات بسیاری میشوند. در بسیاری موارد دیده شده است که حتی در نگهداری وسایل شخصیشان نیز بیمسئولیت بوده و به وفور لوازم خود را گم کرده، بعضا آنها را خراب و یا گم کردهاند. علل بسیار زیادی در بروز این امر دخیل هستند که از مهمترین آنها بیتوجهی و انتظار بیش از حد والدین از کودک بدون در نظر گرفتن تواناییها و پتانسیلهای او میباشد. عوامل دیگری نیز از جمله عدم برنامهریزی مناسب برای کودک از سوی والدین و گاها اولیاء مدرسه، روش تدریس یکنواخت و غیرجذاب معلم، مشکلات فکری که کودک با آنها دست به گریبان است، شنیدن صداهای نابهنجار هنگام تدریس معلم، ترس و عدم علاقه کودک به معلم و مدرسه، مشارکت ندادن کودک در کارهای گروهی و… میباشد. رفع این مشکل، نیاز به همکاری و تعامل دوسویه والدین و معلم کودک دارد. برای این منظور، آنها میبایست توجه بیشتری به کودک نموده و با او دوستانه و نه از روی خشم و عصبانیت، درباره احساسات و افکارش صحبت نمایند. اگر کودک در منزل تکالیفش را به درستی انجام نمیدهد و سرسری از کنار آن میگذرد، میبایست والدین بدون هیچگونه تذکر و یا تهدیدی او را با تکالیف ناقص به مدرسه فرستاده و تکالیف از سوی معلم مورد قبول واقع نگردد. هنگامی که کودک مجبور به نوشتن صحیح تکالیفش گردد، سعی میکند تا در همان بار اول، دقت و توجه بیشتری برای انجام تکالیف خود صرف نماید و از این طریق دست از بیدقتی و کمتوجهی به مسائل مختلف بردارد و دست دوستی به سوی نظم و انظباط دراز نماید.

این نیز بگذرد...
جمعه 95/09/05
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
از یک درخت هزاران چوب کبریت تولید میشود
اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت برای سوزاندن هزاران درخت کافیست.

انسان گاه گاهی خود را فراموش میکند...
پنجشنبه 95/09/04
انسان گاه گاهي خود را فراموش ميکند!
فراموش ميکند که بدن دارد،
بدني ضعيف و ناتوان، که در مقابل عالم و زمان ، کوچک و ناچيز و آسيب پذير است!
فراموش ميکند که هميشگي نيست، و چند صباحي بيشتر نميپايد،
فراموش ميکند که جسم مادي او نميتواند با روح او همپرواز شود!
لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و قدرت ميکند!
سرمست پيروزي و اوج آمال و آرزوهاي دور و دراز خود
بي خبر از حقيقت تلخ و واقعيتهاي عيني وجود
به پيش ميتازد و از هيچ ظلم و ستمي روگردان نميشود.
اما درد آدمي را به خود ميآورد ، حقيقت وجود او را به آدمي ميفهماند،
و ضعف و زوال و ذلت خود را درک ميکند، و دست از غرور کبريايي برميدارد،
و معني خودخواهي و مصلحت طلبي و غرور را ميفهمد و آن را توجيه نميکند.
دکترچمـران