ارزش واقعی انسان به چیست؟

علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد: عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا درباره موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.موضوع این بود:ارزش واقعی انسان به چیست؟

برای سنجش ارزش خیلی از موجودات ،معیار خاصی داریم؛مثلا ارزش معیار طلا به وزن و عیار ان است.معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است.

معیار ارزش پول پشتوانه آن است.

اما معیار ارزش انسان ها در چیست؟

هرکدام از جامعه شناس ها صحبت هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.وقتی نوبت بنده رسید گفتم:اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ،ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.کسی که عشقش ماشینش است،ارزشش به همان میزان است،اما کسی که عشقش خدای متعال است،ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند:من این مطلب را گفتم و پایین آمدم.ولی جامعه شناس هایی که صحبت های مرا شنیدند،برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

***

وقتی تشویق آنها تمام شد،من دوباره بلند شدم و گفتم:عزیزان ! این کلام از من نبود.بلکه از شخصی به نام *علی علیه السلام* است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می فرمایند:

«قیمه کل امری ما یحسنه» #ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می دارد#

وقتی این کلام را گفتم ،دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امیرالمومنین علی (علیه السلام)از جا بلند شدند…

 

ثمر آنقدر نباشد...

همه شب نماز خواندن،همه روز روزه گرفتـن

هـمـه سالــه از پـی حـج، سفــر حجـاز کـردن

زمدینــه تا بـه کعبــه، سـر و پـا بـرهنــه رفتـن

دو لـب از بـرای لبیکــ بـه گفتــه بـاز کـردن

شب جمعـه هـا نخفتـن ، به خــدای راز گفتـن

ز وجــود بـی نیــازش، طلـب نیـــاز کــردن

به مساجـد و معابـد، همه اعتکاف کردن

ز ملاهـی و مناهی، همـه احتـراز کردن

به خدا قسم که کس را، ثمر آنقدر نبخشد

که به روی مستمندی، در بسته باز کردن…

 

نمونه ای از اعجاز علمی در قرآن و حدیث

حکمت از منع ورود سگ‌ها و آزاد گذاشتن گربه‌ها در محیط‌های انسانی چیست ؟
به دیگر سخن ،ما در محیط‌های انسانی به حیوانی به نام گربه بر می‌خوریم که در ظاهر امر تفاوت چندانی با سگ ندارد و بسان سگ در اطراف انسان‌ها زندگی می‌کند
ولی حدیث حضرت رسول ﷺ سگ را نجس می‌داند و در مورد گربه‌ها قضاوت دیگر پیش می‌کشد.
حضرت رسول ﷺ می‌فرمایند:
(اِنَّها لَیْسَتْ بِنَجَسٍ إِنَّها مِن الطَّوّافین عَلیکُم و الطّوّافاتِ) التاج الجامع الاصول ،کتاب طهارت
«گربه‌ها نجس نیستند چه؛ آن‌ها از جمله آنانی‌اند که اطراف شمایند و دور شما می‌گردند»
پاسخ به این پرسش و راز با پیشرفت علم مشخص شد
هنگامی که میکروسکوپ اختراع شد و تحقیق درباره‌ی میکروب‌ها و انگل‌ها آغاز گردید.
دانشمندان با تحقیق بر روی سگ‌ها دریافتند ،سگ بیش از ۵۰ نوع بیماری انگلی با خود دارد
حال آن که گربه به خودی خود حتی عامل یک بیماری نیست.
به همین دلیل سگ‌ها منبع انواع زیادی از بیماری‌های انگلی هستند که به انسان منتقل می‌شوند
بدین نحو در معده و روده‌‌ی حیوانات وحشی و انسان‌ها باکتری‌هایی وجود دارد که سم‌هایی را به مدفوع قبل از دفع اضافه می‌کنند که بسیار زیان آور و بیماری زاست
این میکروب‌ها در مدفوع گربه‌ها نیز یافت می‌شود
گاو ،گوسفند یا مرغ گاهی به خوردن سرگین حیوانات می‌پردازند لذا عامل بیماری از معده‌ی حیوانات و پرندگان به کل بدن سرایت می‌کند وقتی انسان از شیر و گوشت آن‌ها استفاده کرد میکروب وارد بدن انسان نیز می‌شود
اما چون گربه حیوانی نجیب و پاک است اکثر برای مدفوع خود چاله می‌کند یا در صدد اخفای آن دور از انظار عموم بر می‌آید لذا سرایت بیماری از طریق گربه‌ها بسیار کم‌تر است.
صرف نظر از موارد فوق اکثر بیماری‌های انگلی در کشورهای غیر اسلامی شایع است
زیرا ما مسلمین از راه گوشت و شیر حیوانات مدفوع خوار بیمار نمی‌شویم
چون در حدیثی که عبدالله‌بن‌عمر (رضی‌الله‌عنهما) روایت کرده آمده است
«نَهَی النَّبیُ عن الجلّالَهِ و البانها» رواه اصحاب السنن بسند حسن
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خوردن گوشت و شیر حیوانات مدفوع خوار نهی فرمودند.
این گونه پیامبر اسلام قرن‌ها پیش امت و جامعه‌ی بشر را از خوردن حیوانات مدفوع خوار نهی فرمود
و امروزه علم جدید آمده است تا بر آموزه‌های وحیانی وی انگشت تایید نهد
و بر همین اساس است که در کتب فقهی ما مسلمین بابی مخصوص به حیوان (الجلاله) یعنی پلیدی خوار اختصاص دارد این همان رویکرد علمی حدیث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم است که با پیشرفت علم روشن شد.

 

 

این جمعه هم گذشت...

دعا میکنم باز بــــــاران بیاید

بر آوار من حس طوفان بیاید

دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد

کسی سمت دل های لرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید

نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر

به چشـمان خاموش کنعان بیاید

غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد

به خون خواهی نسل انسان بیاید

پر از بغض چاه از یتیمان بگوید

به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید

و بر خالی سفره های دوباره

به نــام بلنــدای او نان بیاید

جنون میوزد بر من ای کاش باران

به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید

کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد

غریب از غروب خراسان بیاید ….

روز جمعه شد و دلبر نیومد

ای خدا کاسه ی صبرم سر اومد ….



زندگینامه شیخ فضل الله نوری(ره)

شیخ فضل الله در سال 1259 هـ.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تكمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 هـ.ق با مهاجرت به سامرا در زمره ی شاگردان درجه ی اول میرزای شیرازی، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلستان در آمد و از محضر وی استفاده های فراوان برد. سرانجام نیز در سال 1300 هـ.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران

رهبری و پیشتازی شیخ در نهضت مشروطه زبانزد خاص و عام است چنان كه دشمنان قسم خورده ی وی نیز به آن اذعان می كنند.

در اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فكر و هم قدم بود و با این كه با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شركت كرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، كوچك ترین مخالفتی از او مشاهده نشد و  عین الدوله از حركت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد. حركت حاج شیخ فضل الله خیلی امر آقایان را قوت داد چه، مراتب علمیه ی او از دیگران بهتر و سلوكش نسبت به طلاب و اهل علم از دیگران خوش تر بود. و  پس از پیشرفت مشروطه و باز شدن مجلس، دیگران هر یكی بهره ای جسته به كنار رفتند ولی دو سید و حاج شیخ فضل الله همچنان بازماندند و چون مشروطه را پدید آورده ی خود می شماردند، از نگهبانی باز نمی ایستادند. ولی حاج شیخ فضل الله رواج شریعت را می طلبید .

این حقیقتی است كه با آغاز مخالفت شیخ شهید با مشروطه خواهان بسیاری از عالمان اسلامی نیز كه تا دیروز در راه استواری مشروطه با همه ی نیرو و توان مبارزه می كردند راه خود را از عناصری كه خود را آزادی خواه و مشروطه خواه می خواندند جدا كردند و به مخالفت با آنان برخاستند تا آنجا كه بنا بر نوشته ی كسروی از عالمان اسلامی هیچ كس نماند در میان مشروطه خواهان، مگر آنان كه به یكباره از پیشه ی ملائی و درآمد و شكوه آن چشم پوشیدند .

بررسی اعمال و گفتار شیخ شهید

در بررسی میان گفتارها و نوشتارهای شهید در می یابیم كه:

1- شیخ فضل الله از نخستین كسانی بود كه علیه استبداد قیام، و همراه دیگر رهبران مشروطه به قم مهاجرت كرد و تا حصول نتیجه از اقدام خود صرف نظر نكرد.

2- شهید، خود، از آرزومندان حكومت عدل بود چنانچه در پیامش آمده است:

خدا گواه است كسی ضدیّت با عدل ندارد و چه شده است كسی كه اول، مقدّم در این امور بوده است، اقدام بر ضدیّت یا تخریب این اساس مقدس مَعْدِلَتْ را قصد كند كه نه عقلاً و نه شرعاً جایز، بلكه حرام است. مقصود تطبیق این مجلس است با قانون محمدی (ص)

3- آغاز مبارزه ی شیخ با عناصر مشروطه خواه به هنگام تصویب متمم قانون اساسی بروز كرد.

4- آنچه روشنفكران، از جامعه ی آن روز می خواستند ریشه كن كردن ظلم و برقراری حكومت مردمی نبود. بلكه می خواستند ریشه ی اسلام را از بیخ و بن بركنند و حكومت لائیك را در جامعه برقرار سازند. آنان در جهت هدفی كه داشتند شیخ فضل الله را به دار كشیدند، باند سید حسن تقی زاده ی روشنفكر اقدام به ترور بهبهانی كرد و از سید محمد طباطبائی خواستند تا در سیاست دخالت نكند وگرنه به سرنوشت بهبهانی دچار خواهد شد. این همه نشانه ی انحراف نهضت مشروطه از مسیر اصلی و با وجود مجلس، حاكمیت بی قانونی در كشور بود.

5- انگیزه ی شیخ از بست نشینی، مبارزه با اسلام زدایی و غربزدگی بود و بر آن بود تا از حكومت دیكتاتوری تحت

از هجرت به قم تا فتح تهران

شیخ فضل الله كه در هجرت علما به قم نقش مؤثر و سازنده ای داشت، تا تسلیم شدن شاه و دولت دست از تحصن برنداشت و تا هنگامی كه فرمان مشروطه صادر شد، خیلی محكم و جدی  در راه اعتلای مشروطه گام برداشت. زمانی كه مشاهده كرده در مجلس انحراف وجود دارد و نقشه ی طرد اسلام و جایگزینی غرب را در سر دارند به مخالفت برخاست.

شیخ برای این كه صدای خود را به مردم برساند در سوم تیرماه 1286 به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. در این هجرت حدود 500 نفر او را همراهی كردند، او مشروطه ی مشروعه را در اینجا مطرح نمود.

شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد. او در نهم دی ماه 1287 توسط شخصی به نام كریم دواتگر كه از سوی دشمنان شیخ، اجیر شده بود، مورد سوء قصد قرار گرفت ولیكن ضارب موفق نشد كه شیخ را از بین ببرد. و شیخ پس از مدتی ضارب خود را مورد عطوفت اسلامی قرار داد و بخشید.

پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و سرنگونی حكومت استبداد محمدعلی شاه، به دلیل انحرافات زیادی كه در میان آنان وجود داشت و دست های خارجی كه آنها را هدایت می كرد، منزل شیخ فضل الله نوری را كه از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام كنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود محاصره كردند.

تاریخ نویسان، مواردی را كه در خانه شیخ گذشت چنین نوشته اند:

نحوه ی شهادت شیخ فضل الله نوری

جالب این جاست كه وقتی محاكمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان كرد و گفت: “افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد"(6) و حدود یك ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب 1327 قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی كنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود:

“خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم” خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود.

خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس لامذهبین هستند كه مردم  را فریب داده اند” این اساس مخالف اسلام است. محاكمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(ص)” آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود:

“از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت.”

 

در آستانه ی اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود: “دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد”

طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیك شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و شادی می كردند. و چه بی احترامی هایی كه به جنازه ی شیخ نكردند.

انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم

خانواده ی وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندندو می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت، جنازه ی مطهر شیخ را بدون آن كه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند.

عاش سعیداً و مات سعیداً.

استعمار انگلیس، از شهادت شیخ بهره های فراوان برد. در واقع به تمامی مقاصد خود بدون هیچ مخالفت اساسی جامه ی عمل پوشاند كه همان دوران طولانی سیطره ی جباران بر این مرز و بوم بود كه با انقلاب اسلامی این رشته، گسیخته شد. استعمار با حذف كلمه اسلامی از مجلس  و مشروعه از مشروطه كه از شعارهای شهید شیخ فضل الله نوری بود، كم كم قید دین و اسلام را از قوانین مدونه زدود و روح ملی گرایی را به جای اسلام خواهی و دینداری نشاند و به هدف خود رسید.

پس از شهادت شیخ

با شهادت شیخ فضل الله مراجع نجف به این قطعیت رسیدند كه مشروطه از مسیر خود منحرف شده است، از آن تبرّی جستند. تا آن جا كه بزرگ ترین مرجع تقلید عصر، آیت الله آخوند خراسانی، تصمیم گرفت شخصاً به تهران بیاید و از نزدیك مشروطه خواهان را ببیند تا در صورت علم به این كه بیگانه پرست ها نهضت مشروطه را قبضه كرده اند، طی فتوایی آن را به كلی تحریم كند، اما قبل از حركت، در دهم ذی حجه 1329 یعنی 16 ماه پس از دار زدن شیخ فضل الله، شبانه او را در همان نجف اشرف به طرز مرموزی مسموم كردند.

پس از مدتی در 24 تیر 1289 شمسی قریب یك سال پس از شهادت شیخ، یكی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان مجاهدینی كه شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی كه در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند و سید محمد طباطبایی را نیز تهدید به مرگ كرده و از گردونه خارج ساختند.

از شیخ شهید دو اثر گرانبها از مجموعه آثارش به یادگار مانده است:

1- الصحف المهدویه.

2- تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل.