به اندازه خودت...
در شهری زن وشوهر فقیری زندگی می کردند.زن هر روز گویی را می ساخت و به مرد میداد تا آن ها را بفروشد .مرد هر روز آنها را به مغازه بقالی شهرشان می فروخت.آن زن گوی ها را دایره ای شکل و به وزن ۱ کیلو درست می کرد…
مردپس از فروختن آنها مایحتاج زندگیشان را خریداری می کرد.روزی مرد بقال تصمیم گرفت تا گوی ها را وزن نماید.پس از وزن کردن متوجه شد که آنها ۹۰۰ گرمی هستند نه ۱ کیلویی.وقتی روز بعد مرد فقیر به مغازه آمد، مرد بقال با عصبانیت گفت دیگر گوی ها را نمی خرد.زیرا تو گوی های ۹۰۰ گرمی را به جای ۱ کیلویی به من داده ای!!!!!!
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت : ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما می خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم !
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهادی در 1395/09/29 ساعت 02:22:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید