چرا زنان مرجع تقلید نمی شوند؟
ممکن است این سوال برای شما نیز پیش آید که چرا زن نمی تواند در مقام امام جماعت یا در رتبه مرجع تقلید قرار گیرد، این سوال را می توان در سه مرحله جداگانه چنین پاسخ داد:
1- امامت:
امامت دو گونه است، یکى امامت ظاهرى، سیاسى، اجتماعى و دیگرى امامت باطنى و معنوى.
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرد؛ روایت وارده از موسى بن جعفر(ع) در تفسیر آیه شریفه، که نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسیر نموده است.(1)
آنچه در تاریخ دیده مىشود این است که «زن» امام ظاهرى و سیاسى و اجتماعى نبوده است. اما آیا زنان به خاطر «زن بودن» نمىتوانند امام ظاهر و سیاسى باشند؟ یا این که در شرایط سیاسى و اجتماعى گذشته این امر پذیرش اجتماعى نداشته است؟
این احتمال وجود دارد که امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى که به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است. مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بودهاند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.
2- مرجعیت تقلید:
براى بررسى این مطلب لازم است دو مقدمه را ذکر نماییم:
1- دانشمندان علم «اصول فقه» مىگویند احکام دوگونه است: احکام واقعى و احکام ظاهرى.
احکام واقعى، احکامى است که شارع مقدس قرار داده است و احکام ظاهرى، احکامى است که مجتهد از طریق ادله و اصول به آن دست مىیابد. در موارد بسیارى این دو عین یکدیگرند، ولى درپارهاى از شرایط ممکن است آنچه که مجتهد فهمید با حکم واقعى الهى مطابق نباشد. وظیفه ما این است که از احکام ظاهرى تبعیت نماییم، زیرا، راهى به سوى احکام جز از طریق ادله ظاهرى از جمله فتواى مجتهد نداریم. پس اگر بعداً معلوم شد که این احکام ظاهرى با احکام واقعى مطابق بوده که خیلى خوب است و ما همانگونه عمل کردهایم که شارع مقدس خواسته است. و اگر مطابق نبود ما در نزد شارع مقدس معذور هستیم؛ زیرا راهى را که او به ما نشان داده بود رفتهایم.
به جد مىتوان احتمال داد که امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى که به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است. مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بودهاند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.
حال اگر اصابت به واقع نکرده و ما را به مقصود نهایى شارع مقدس نرسانده است تقصیرى متوجه ما نیست بلکه چه بسا به خاطر همین تبعیت از فرمان شارع مأجور هم باشیم. مقصود از بیان این مقدمه این است که احکامى که در دست ما است ولو باید در عمل همینگونه رفتار نماییم، اما در پارهاى از موارد مانند آنجا که اختلاف بین فقها وجود دارد، مىتوان احتمال داد که حکم واقعى الهى به گونهاى دیگر باشد.
2- مرجعیت تقلید گرچه توفیقى الهى است و خالى از عنایات امام زمان(عج) نیست، اما قبل از آن که یک منصب اجتماعى باشد و بیشتر از آن، یک مسؤولیت سنگین الهى و اخروى است و چه بسیار بودهاند بزرگانى که با اجتماع شرایط از مرجعیت گریزان بودند.(2)
بنابراین اگر هم چنین مسؤولیتى به شخصى واگذار نگردد در واقع بار آخرتى او سبکتر شده است.
پس از بیان این دو مقدمه، ظاهراً نظر مشهور آقایان فقها این است که زن نمىتواند مرجع تقلید براى همه اعم از زن و مرد باشد، اما بعضى از مجتهدین و صاحبنظران عقیده دارند که زن مىتواند مرجع تقلید براى همه باشد. حال ممکن است حکم واقعى الهى هر کدام از این دو نظر باشد. هر گروه از این آقایان، نظرى را که به آن رسیدهاند براساس ادله شرعى و روش متعارف اجتهادى است و نظر و فتواى آنان مستند به منابع و مبانى شرعى است.
اگر نظر اول، حکم واقعى الهى باشد مىتوان احتمال داد که فلسفه و علت این حکم در مقام تشریع، رعایت حال بانوان و کاستن از بار مسؤولیت آنان باشد و این که مرجعیت تقلید و تکالیف اجتماعى که به دنبال مرجعیت مىآید مناسب حال بانوان و در طریق کمال خاص آنان نیست؛ زیرا ویژگىهاى روحى و روانى و معنوى بانوان به غیر از ویژگىهاى روحى و روانى و معنوى مردان است و هر کدام کمالات خاص خود و طریق و راه مناسب براى رسیدن به آن کمالات را دارند.
نه زنان به خاطر ویژگىهاى متفاوت با مردان دچار کمبود و کاستىاند و نه مردان به خاطر ویژگىهاى متفاوت با زنان دچار کمبود و کاستى هستند، نه کمالات خاص بانوان کمال براى آقایان است و نه کمالات خاص آقایان کمال براى بانوان است
نه زنان به خاطر ویژگىهاى متفاوت با مردان دچار کمبود و کاستىاند و نه مردان به خاطر ویژگىهاى متفاوت با زنان دچار کمبود و کاستى هستند، نه کمالات خاص بانوان کمال براى آقایان است و نه کمالات خاص آقایان کمال براى بانوان است. اینها دو موجود انسانى هستند و شرایط و ویژگىها و کمالات و راههاى متفاوتى دارند که همدیگر را در این جهان تکمیل مىنمایند و نیازهاى هم را برطرف مىکنند. و اگر هم حکم واقعى الهى این باشد که بانوان مىتوانند مرجع تقلید براى همه زنان و مردان باشد فهمیده مىشود که این امر منافات با ساختمان روحى و معنوى بانوان ندارد. (3)
امامت جماعت:
بعضى از مراجع امامت زن براى جماعت زنان را جایز مىدانند، بنابراین نمىتوان قاطعانه گفت که منصب امام جماعت در اسلام براى زنان قرار داده نشده است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهادی در 1395/09/10 ساعت 12:45:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |