یا صاحب عصر (عج)

” اَرنی” غم عيانم ! ” اَرنی” تب نهانی !

نکنی شکنجه ما را به بلای ” لن ترانی”

تو که تار ِ “فيه ما فيه"  و “جوامع الحکايات”

تو که پود “منشآتی"  و بهار “بوستان” ی

تب چشم تو تغزل، شب گيسويت قصيده

نفست پر از رباعی و سه گان و خسروانی

همه عمر ، مبتلايم  به صفا و مروه ی غم

بگشا دری به قلبت که مفاتح الجنانی

غزلی نوشتم امشب که بخوانی ازجنونم

به جنون نشسته شعرم که مگر مرا بخوانی

 

* « اَرنی » : خودت را به من نشان بده

* « لَن ترانی » : هرگز مرا نخواهی دید

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.